باید برم! پیش تو آرامش ندارم
باید برم! دستات امنیّت نداره
تو پشتِ رؤیاهای من سنگر گرفتی
این خاک واسه تو اهمیّت نداره!
هر فصل پاییزه برام، هر ماه آبان
خورشید هم باشی کنارت سردِ سردم
هر شب شبیخون میزدی تو با سکوتت
خسته شدم ازبسکه ترکش جمع کردم
من بچّهی جنگم، از آشوبش نمیترسم
تو حتّی از نزدیک، آواره ندیدی!
دیوونهی دعوایی و بحث و تشنّج
دختر! تو جنگ و بمب و خمپاره ندیدی!
هرچی که داشتم، دونهدونه غصب کردی
احساسم و این اعتمادو پس ندادی
دنیا به آرامش رسید… موشک تموم شد
اما تو توو این خونه، آتشبس ندادی!
باید برم! با جای خالیم خوب تا کن
دنیا مثِ من یکّه و زخمی ندیده
جایی سپر انداختم که خسته بودم
موهام، مثل پرچم صلحم سفیده
باید برم! این زندگی میدونِ مینه
باید برم، حتّی اگه بدجور ببازم
آغوشِ تو دیگه واسه دستام وطن نیست
این کشورو باید جای دیگه بسازم
پدیده نیشابوری
تو پشت رویاهای من سنگر گرفتی .
خورشید هم که باشی کنارت سرد سردم .
تشکر . ویلیام