دوباره می‌پرم از خواب
می‌بینم تختمو: خیسه
یه بچّه‌جنّه رو سینه‌م
داره چشمامو می‌لیسه…

صدای ردّ ناخونه
شاید هم داسِ عزرائیل
– «باباحاجی کجایی تو؟!
داره می‌میره اسماعیل…»

دوباره می‌پرم از خواب
پسر بودم توی خوابم
دارم مادر می‌شم! خوبه!
غریبه کیسه‌ی آبم!

یه دستی داره بچّه‌م رو
میاره بیرون، اون آله!
فریزر بو جسد می‌ده
سرِ بچّه‌م تو یخچاله

دوباره می‌پرم از خواب
یه جا خالیه رو تختم
نمی‌دونم جای کیه
بازم تنها و بدبختم

می‌رم آروم به سمت هال
می‌بینم مُرده تائیسم
عزازیل می‌گه با خنده:
«منم مثل تو ابلیسم!»

دوباره می‌پرم از خواب
صدای گریه می‌پیچه
دارن می‌ذارنم تو قبر
تمومِ زندگیم هیچه…

تو گوشم می‌خونه بابا
صداش لرزونه و بی‌تاب
می‌گه: «اِفْهَمْ! و لاتَحْزَن!»
دوباره می‌پرم از خواب

علیرضا ترکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *