ستون فرشته‌های کاغذی، این هفته به‌روز است با:

• معرفی خانم دالاوی، یکی از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات انگلیسی/ عاطفه اسدی

• معرفی خاطرات تاج‌السلطنه، برای آن‌ها که تاریخ و زندگینامه‌ها را دوست دارند/ عباس اصغرپور

همچنین دو کتاب «به‌سوی فانوس دریایی» و «اتاقی از آن خود» از ویرجینیا وولف، قبلاً در این ستون معرفی شده‌اند.

پنج سال پس از جنگ جهانی اول، روزی از روزهای ماهِ جون، «ویرجینیا وولف» ما را به لندن می‌برد، دوربین سیّالش را به چشم‌هایمان قرض می‌دهد و ما را از تصویری به تصویر دیگر، از ناخودآگاهی به ناخودآگاه دیگر می‌کشاند و یک مونتاژ چندتکّه از رویدادها و آدم‌هایی درست می‌کند که به نحوی، به مهمانی شخصیت اصلی کتاب، «کلاریسا دالاوی» مربوط می‌شوند؛ زنی که در رمان «سفر به خارج» و پنج داستان کوتاه دیگر از وولف نیز حضور داشته است.

چاپ اول این کتاب در سال ۱۹۲۵ به بازار آمد؛ ایده‌ای که با ترکیب داستان‌ کوتاه «خانم دالاوی در خیابان باند» و داستان ناتمام «نخست‌وزیر» گسترش پیدا کرد و تبدیل شد به یکی از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات انگلیسی و نمونه‌ای بارز برای شیوه‌ی روایی «جریان سیال ذهن»؛ شیوه‌ای که به نظر من، بسیار با فضاسازی رمان و شخصیت‌پردازی آن تناسب دارد. سال‌های پس از جنگ است و اگرچه کابوس تمام شده، اما آدم‌ها هم همچنان مثل خیابان‌ها و بناها در حال ترمیم آسیب‌های خود هستند. حدود بیست شخصیت در کتاب ظاهر می‌شوند که هر کدام به قدر چند پاراگراف، ناخودآگاه خود را به دوربین وولف قرض می‌دهند، صدای بلندبلند فکر کردن خود را در متن کتاب می‌نشانند و حتی بر علائم نگارشی و شیوه‌ی نقل قول تأثیر می‌گذارند، تا بشناسیمشان و ببینیم که همه‌ی آن‌ها کمابیش به شکلی با آسیب‌های روانی و بحران‌های وجودی مختلف، دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. این نگاه وولف به مسئله‌ی روانشناسی شخصیت‌ها و همچنین دو مضمون مرگ و زندگی در رمان، بسیار موردعلاقه‌ی من بود.

بیشترین چیزی که من درباره‌ی کتاب دوست داشتم، حتی بیشتر از اطلاعاتی که درباره‌ی نظام اجتماعی آن دوران می‌دهد و نگاه انتقادی‌اش نسبت به همه‌چیز و یا شخصیت‌پردازی کلاریسا (که زنی است احاطه‌شده با سرکوب‌های خودخواسته و ناخواسته‌ی تحمیل‌شده بر اثر فشار شیوه‌ی زندگی اجتماعی و طبقه‌ای که به آن تعلق دارد)، جنبه‌ی تصویری آن بود. گویی که متن انگار از روی یک فیلم سینمایی پیاده شده و به کتاب تبدیل شده باشد. شاید در برخوردی سلیقه‌ای، برای من پلات داستان از شخصیت‌پردازی و بدعت‌گذاری در شیوه‌ی روایت اهمیت بیشتری داشته باشد و بیشتر در جستجوی آن باشم، اما نمی‌توانم زیبایی شیوه‌ی روایی وولف، لذت‌بخش بودن تماشای تکنیک‌های سینمایی در نثر او و آموختن از آن را انکار کنم. و البته که نباید فراموش کرد کتاب در زمان خودش چقدر کار نوآورانه‌ای محسوب می‌شده است.

من کتاب را با ترجمه‌ی «خجسته‌ کیهان» و منتشرشده توسط انتشارات «نگاه» خواندم و می‌توانم پیشنهادش بکنم، اما می‌دانم که ترجمه‌های دیگری هم از آن در بازار وجود دارد و بعضی‌هایشان عنوان کتاب را با تلفظ‌های گوناگونی مثل خانم دلوی، خانم دالووی و… ذکر کرده‌اند.

● عاطفه اسدی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

اگر به مطالعه‌ی تاریخ از طریق خودزندگینامه‌ها علاقمندید، یک پیشنهاد مخصوص برایتان دارم:
خاطرات تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، به قلم خودش

تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار، با اینکه دختر شاه بود و بعد از پدرش، برادرش شاه شد ولی باز هم از حامیان مشروطه‌خواهی بود. او در این کتاب که خاطراتش با قلم خودش است، نشان می‌دهد که افکارش از عصر خودش جلوتر بوده است.
او حامی آزادی زن‌ها بود، و از اینکه در کشوری مردسالار زندگی می‌کرد و از اینکه پدرش بیش از ۸۰ زن در حرم‌سرا داشت، گله ‌می‌کرد.
تاج‌السلطنه منتقد شدید جامعه‌ی ایرانی بود. او بارها در خاطراتش گله می‌کند که چرا جامعه‌‌ی ایرانی چه در مسائل مدنی و چه در مسائل فرهنگی، پیشرفت نمی‌کند.
در این کتاب، او از تصمیم پدر برای ازدواجش در ۸ سالگی می‌گوید، از اینکه پدرش عاشق دختری ۱۳ ساله می‌شود، از سفرهایی که کرده، از آزادی‌ای که باید مردم و مخصوصاً زن‌‌ها داشته باشند، از بیماری‌هایی که باعث مرگ می‌شد، از ترور شدن پدرش، از اینکه چطور بعد از مرگ پدرش و خشم برادر، زندگی غمگینی را تجربه کرد و بسیاری از مسائل دیگر…
اما جدا از همه‌ی این موارد جذاب برای خواننده، خاطرات تاج‌السلطنه بازگوی قسمت مهمی از زندگی در دوران حکومت قاجار است و اگر مخاطب به تاریخ علاقه‌مند باشد، می‌تواند از این بُعد کتاب هم لذت ببرد.

تاج‌السلطنه نویسنده، ترانه‌نویس، نقاش و روشنفکر بود و حتی هفته‌ای یک بار در خانه‌ی خود مجالس ادبی برگزار می‌کرد که شخصیت‌هایی هنرمند در آن حضور پیدا می‌کردند. در همین مجالس عارف قزوینی که از دلباختگان تاج‌السلطنه بود هم شانس دیدن او را پیدا می‌کند که داستان جذاب خودش را دارد.
او به فراگرفتن موسیقی هم علاقه‌مند بود و پیانو را از مفخم‌الممالک، نوازنده‌ی تار و پیانو آموخت. تصنیف بسیار معروف «نادیده رُخَت» در بیات اصفهان از او به جا مانده‌است.
خاطرات تاج‌السطلنه اولین بار ۶۰ سال پس از مرگش منتشر شد. هم‌اکنون دست‌نوشته‌های او در کتابخانه ملی ایران نگهداری می‌شود و کتاب خاطراتش به زبان انگلیسی نیز ترجمه و چاپ شده‌ است.

● عباس اصغرپور ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *