مثل سگهای هار میماند
چشمهایش به استخوان کسی
عشق، این کیمیای دور از دست
آفتی بود در جهان کسی
عشق یعنی سکوت را خوردن
یا شبی از قطار جا ماندن
عشق یعنی که بشنوی حرفِ…
[دوستت دارم] از زبان کسی
زخمی از عشقهای بیحاصل
جفتگیری به شیوهی سگها
ابتدا، انتها «سگی ولگرد»
سر درآورده از رمان کسی
شکلهایی عجیب اصلاً هیچ
خطخطیهای گنگ و نامفهوم
فکر در فال قهوه داری و
زل زدی توی استکان کسی
عشق یعنی که آیه میخوانی
با دعا، با سلام، با فریاد!
در تکاپوی آیه خواندنهات
فکر یک بوسه بر لبان کسی
حرف داری برای خودکارت
حرف دارد برای تو خودکار
تا تهش را دروغ میگویی…
وَ قسم میخوری به جان کسی
بُگْذر، اندیشههام مسمومند
مثل باران، اسیدی و تندم
ابر عصیانگری که من باشم
گیر کردم در آسمان کسی
میوه(سیب)های درخت را خوردند
نصفهنیمه رهایشان کردند
بگذر از من! عزیزِ من بگذر!
من نمیخواهم از دهان کسی…
گفته بودی که فال را بلدی
رفتهای فال را به هم زدهای
من همان خطخطی گنگم که
گیر کردم در استکان کسی
ابوالفضل رمضانی