یه نفر فکرمو قرق کرده
جوریه که دیگه نمیخوابم
یه نفر مین رو خط به خط کاشته
روی مرزای ضعف اعصابم
یکی توی تنم مچاله شده
واسه اون حکمِ پیله رو دارم
که همهش تیغ میکشه به رگام
منو هُل میده توی افکارم
منو هُل میده هر طرف میخواد
روی چاقو و کاتر و رنده
منو هُل میده سمت دیروزم
منو هُل میده توی آینده
یه درخته که روی هر شاخهش
پُره از تاول ورم کرده
اون به من حکم میکنه که برم
ریشههاش پاهامو قلم کرده
شب که میشه شبیه یه نعشم
توی تابوتِ تختم و تنهام
سنگ قبری به وزن این دنیا
دندههامو فشار میده مدام
این ترانه برای توصیفِ
ذهنِ آشفتهحالِ من بس نیست
دست من نیست چی دارم میگم
منطقی بودنم مشخّص نیست
پدیده نیشابوری