در سینماسایههای این هفته میخوانیم:
• معرفی «قاتلین ماه گل»؛ جدیدترین فیلم مارتین اسکورسیزی/ مهدی دریاب
• معرفی «بازگشت به خاک»؛ محصولی از سینمای چین/ شبنم کاظمی
«تاریخ بی رحمی انسان»
یادداشتی بر فیلم killers of the flower moon 2023
آخرین اثر مارتین اسکورسیزی
نظریاتی در حوزهی چگونگیِ تکامل نوع بشر این را بیان میکنند که ما تنها گونهی انسانهایی نبودهایم که روی زمین زندگی میکردیم، و در طی سالهای طولانی، دیگر گونههای انسانی را برای تصاحب زمین ها و منابع غذاییشان از بین بردهایم و حالا امروز، گونهی ما تنها گونهی انسانی است که روی زمین زندگی میکند…
یعنی اگر بخواهیم کمی عمیقتر شویم، همهی ما انسانهای موجود روی زمین، حاصل چندین قتل عام و نسلکشی هستیم …
هرچه انسان به مدرنیته نزدیکتر شد، حریصتر و بیرحمتر شد، تا آنجا که دیگر بحث گونههای دیگر انسانی نبود که مطرح بود، بلکه بحث نژاد و ملیت و رنگ پوست دامن زنندهی قتلعامها و نسلکشیهای انسان مدرن است…
فیلم killers of the flower moon روایتگر داستانی واقعی است که در دهه ۱۹۲۰ میلادی در ایالات اُکلاهاما آمریکا اتفاق میافتد و قتل عدهای از مردمان اوسیج (قبیلهای از سرخپوست های بومی آمریکا) را روایت میکند که بعد از کشف نفت در زمینهای قبیلهشان، جزء ثروتمندترین مردمان آمریکا شدند.
فیلم بر اساس کتابی غیر داستانی با همین نام نوشته دیوید گرن، روزنامهنگار آمریکایی ساخته شده است، که البته در کتاب به تفصیل در مورد تاثیر این اتفاقات و قتل ها بر شکل گیری سازمان FBI صحبت میکند که در فیلم اشارات زیادی به آن نشده است. این کتاب از دید مجله تایم، یکی از ۱۰ کتاب غیرداستانی برتر سال ۲۰۱۷ شناخته شد.
فیلم با بودجه کلانی به مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار ساخته شده است و طبق آمار فروش گیشه های دنیا، تا کنون بعد از اکران سینمایی فیلم، چیزی حدود ۱۵۵ میلیون دلار فروش داشته است، هر چند که اکران های آنلاین و اجارههای مقطعی فیلم باقی مانده است.
فیلم خوشساخت است و با وجود زمان نسبتاً طولانی آن (تقریبا ۳ ساعت و ۲۰ دقیقه) از ریتم نمیافتد و با ضرباهنگ مناسبی مخاطب را با قصه همراه میکند، که البته از اسکورسیزی چیزی غیر از این نمیشود انتظار داشت!
از نظر من، فیلم به لحاظ ساخت و کارگردانی، هیچ کم و کاستی نداشت و بازی های فوق العاده، خصوصا بازی لیلی گلداستون و لئوناردو دیکاپریو، باعث لذت مضاعف مخاطب از تماشای فیلم میشود، هرچند احساس میکنم که توجه اسکورسیزی در این فیلم، به لذت بردن مخاطب نیست!
اینجا اشارهای داشته باشم به پادکست «بی پلاس» ، که در اپیزودهای سریالی «عصر وحشت در اوکلاهاما» اتفاقات دهه ۱۹۲۰ اوسیجها را با جزئیات و توضیحات دقیقتری روایت کرده است و شخصا، سیر روایت این پادکست را بیشتر دوست داشتم تا روایت فیلم!
شاید سال ها بعد، کارگردانی پیدا بشود و در مورد نسلکشیها، جنایات و قتلعامهایی که امروز اتفاق میافتد فیلمی بسازد، مثل نسلکشی کردها، نسل کشی قومیت هزاره در افغانستان، نسلکشی ارمنیها، اتفاقات سال ۶۷ در ایران و … .
آنچه به شخصه برای من غمگینکننده است این است که اگر ماجرای اوسیجهای آمریکا، منجر به احداث FBI نمیشد، شاید این فیلم هم ساخته نمیشد، آن کتاب هم نوشته نمیشد و این قتلها هم مثل خیلی جنایات دیگر در دل تاریخ خاک میخورد…
با تمام این تفاسیر مجدداً تماشای فیلم را توصیه میکنم؟ قطعاً! حتی با وجود نقدهایی که به نوع روایت دارم.
در انتها باید بگویم، امید که هنر بتواند ذات وحشی، بیرحم و حریص انسان را رام کند…
● مهدی دریاب ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فیلم بازگشت به خاک (Return to Dust) به کارگردانی لی رایجون و در سال ۲۰۲۲ ساخته شده است. Renlin Wu و Hai-Qing دو بازیگر اصلی آن هستند. فیلم نامزد جایزهی خرس طلای جشنوارهی فیلم برلین و نامزد زردآلوی طلایی جشنوارهی بینالمللی فیلم ایروان شده و از جشنواره فیلمهای آسیایی بارسلونا جایزه گرفته است.
فیلم بازگشت به خاک دربارهی زندگی دو شخصیت تنها و آسیبدیدهی روستایی در چین است که خانوادههایشان برای خلاص شدن از آنها ترتیب ازدواجشان را میدهند. من معمولاً دقایق اول تماشای هر فیلمی را به این اختصاص میدهم که تکلیف فیلم را برای خودم روشن کنم، با آن همراه شوم یا با فاصله فقط تماشاچی باشم. نیمی از این فیلم گذشته بود که من به خودم آمدم و اصلاً نفهمیده بودم کِی از جایگاه تماشاچی صرف در آمدهام و فاصلهی من و فیلم از میان برداشته شده است. کم هستند فیلمهایی که مدام به بیننده گوشزد نکنند «این یک فیلم است» و قطعاً «بازگشت به خاک» یکی آنهاست. وقتی این فیلم را تماشا میکنید جزئی از دنیایی که کارگردان ساخته و بازیگران بازیاش میکنند میشوید. سوم شخص ناظر هستید اما چنان شخصیتها را لمس میکنید که انگار یکی از آنها هستید. دنیای آنها شاعرانه است، اما مثل «حوض نقاشی» ترحم جلب نمیکند و با موقعیتهایی که پتانسیل اشک و خشم دارند، لبخند میسازد. شخصیتها عجیب ساده و انسان هستند. بیاختیاری ادرار شخصیت زن فیلم به راحتی از طرف مرد پذیرفته میشود و او که انگار «زنش رو به کمربندش بسته» مراقبت از زن را خیلی عادی میپذیرد. عشق او کمکم زن را هم به واکنش وامیدارد و با تنها راهی که میتواند عشقش را نشان میدهد: «بیا یه چیزی بخور.» مرد چیز زیادی برای بخشیدن ندارد، اما خون نایابش را هم مثل یک زالو مرتب میمکند. ترکشهای مدرنیزاسیون و سیاستهای دولت به روستای آنها هم اصابت میکند و با تصمیم دولت در راستای کاهش فقر، تخریب خانههای متروکه شروع میشود. آنها از خانهای به خانهای آواره میشوند اما یادشان نمیرود هر کجا که رفتند لانهی پرستوها را ببرند.
فیلم پر است از سکانسهای احساسی و زیبا با رنگهای غالب زرد و با پیش رفتن فیلم و شروع تلاش شخصیتها و صمیمیت آنها رنگ آبی هم ظاهر میشود. قابهای زیبایی که در ابتدای فیلم میبینیم با هوشمندی در انتها هم ظاهر میشوند. آنها که هر بار با هم کنار گاری اسباب و اثاثیه و الاغشان شاهد تخریب خانهشان بودند، در نهایت تماشای تخریب خانهای که خودشان ساخته بودند را به دوربین و بیننده میسپارند. همچنین نباید آنها در قاب زیبایی در خانهی روشن و گرم و کوچکشان فراموش کرد. مدیوم کلوزآپی از هر دو در خانهای با نور زرد، در قاب پنجرهای کوچک. چهرههایشان توسط چهارچوب پنجره از هم جدا شده و به بیرون نگاه میکنند. همین قاب را در دقایق انتهایی فیلم هم میبینیم. قابهای این فیلم میتوانند کل فیلمنامه را بدون دیالوگ، بدون کلمه برای مخاطب تعریف کنند…
شاید این فیلم به ما بگوید که چطور میتوان به راحتی خوشبخت بود. شاید این فیلم میخواهد به ما بگوید که گاهی برای خوشبختی کافی است دیگران دست از سر ما بردارند و ما را به خودمان وانهند.
● شبنم کاظمی ●