حالا که دست‌ها
شاخه‌های درختند
و قلب
برای فراموشی شایسته‌تر است
چرا خودت را
در گودالی دفن نمی‌کنی
و زخم روی زخم روی زخم
ادامه‌ می‌دهی
به دردی‌ که سال‌هاست
مرگ را
بی‌‌معنا کرده است

کاش می‌توانستم بارها بمیرم
سینه‌ام را
باز بگذارم
بخیه‌های قلبم را باز کنم
و پنهان شوم
در روزهایی‌ که نیامده‌اند

دوست من!
سال‌هاست که ما مرده‌ایم
اسکلت‌هایی‌ که
در خیابان‌ها راه می‌رویم
لباس می‌پوشیم
غذا می‌خوریم،
-کنار دوستانم می‌ایستم-
سیگار می‌کشیم
و زخم روی زخم روی زخم
ادامه‌ می‌دهیم به این‌همه شلوغی‌ها

به تو گفته‌ام؟
ما‌ه‌ها طول کشید
تا برای بریدن این سرخرگ‌ آماده شوم
ماه‌ها طول کشید
تا برای دیدن صورت تو
زیر ویرانه‌های خاورمیانه و جنگ اوکراین آماده شوم

و حالا -عادت کرده‌ام-
به ایستادنِ ساعت‌های طولانی
پشت چراغ‌قرمز
و گوش دادن به خراب‌شدن قسمتی از دنیا
و افتادن کبوتران بسیاری بر اثر بمب‌های شیمیایی

پرده‌ها را کنار می‌کشم
عصر پاییز را می‌گذارم پشت پنجره
به‌ تو می‌گویم
دلیل گرفتن ضربان قلب چیست
وقتی‌که نبض،
تنها برای ویرانه ساختن کار می‌کند

کورش رنجبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *