گریزانم من از این ناله‌ها، از این غزل‌خوانی
ازین لاطاعلاتم… این خزعبل‌های طولانی

کسی جز من نمی‌داند چه می‌بافم… چه می‌گویم
ببین سرگیجه‌هایم را در این اشعارِ هذیانی

به رویت شعر می‌پاشم که بیدارت کنم از شب
گدایی می‌کنم خورشیدِ چشمت را به آسانی

من از چشمان مظلومت کمی هم گول خواهم خورد!
دو پیک از غم… نه! کامل پُر کن از غم‌های لیوانی

تعارف را نکن با من؛ بکن من‌ را رها از من
تجاوز کن به غم‌هایم به شکلی غیرِانسانی!

به دستورت حجابم را برایت کشف خواهم کرد
شما شاهنشهی سلطان! شما یک‌پا رضاخانی

شما حاکم شدی با قلبِ آست توی بازی‌مان
به حکمی لازم‌‌الاجرا در این اوضاع بحرانی

فقط یک‌ بار دیگر خواهشاً ابلاغ کن لطفاً
به دژبانیِ قلبت طبق حکمی غیرِعقلانی↓

که ممنوع‌الخروجی توی قلبت تا ابد باشم
دقیقاً شکلِ شاعرهای زنجیریِ زندانی

مهدی خدابخش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *