خطوطِ جبریِ دنیام نامنظم بود
مثال هندسیاش: گیجبودنِ جسمم
میان نقطه و پرگار و خط و آدمها
میان سوختنم روی شمع در اسمم!!
«میلاد!»
خطوط جبری دنیام نامنظم بود
مثال هندسیاش: گیج بودن روحم
میان خالیِ هر استوانهی موهوم
که از شکنجهی آنها هنوز مجروحم
خطوط جبری دنیام نامنظم بود
مثال هندسیاش: بینهایتی هستن!
که دست میبرم از پنجههام در بطنش
که هیچچیز به دستم نمیرسد اصلاً…
خطوط جبری دنیام نامنظم بود
مثال هندسیاش: پوچِ وصله در دستم
که از قواعدِ بازی جدا نخواهد شد
که روی آمدنش بارِ شرط را بستم!
خطوط جبری دنیام نامنظم بود
مثال هندسیاش: جبر و جبر و جبر و جبر*
که خانه کرده میان پرندههای جهان
که بال و پر بزند توی اوجها در ابر
خطوط جبری دنیام نامنظم بود
مثال هندسیاش: ماه پشتِ هر ابرم
که هر حقیقت محضی هنوز پنهان است
که غدهتر شده این اجتماع در صبرم
به سمتِ هیچیِ خاصی در آب میترکم
که گریههای من از شب بزرگتر شده است*
میلاد حاتموند
*از سیدمهدی موسوی