ویران‌تر از ویران‌تر از ویران‌تر از ویران
ایران‌تر از ایران‌تر از ایران‌تر از ایران
تکرارهای مضحک یک درد تاریخی
چرخیدن تاریخ دور نقطه‌ی پایان

زخم عمیق شب! کسوف کامل امید
ماهِ پلاسیده پس از خودسوزی خورشید
توی سکوت مطلق و تاریکی مطلق
ابر سیاهی بود، می‌بارید و می‌خندید!

خردادهای شب زده تکرار خواهد شد
خردادهای خسته‌ی خونین خوابالود
خردادِ افتاده به خاکِ تیر بی‌باران
یعنی پس از این تا ابد این داغ خواهد بود

در قصه‌هایی که یکی بود و نبودش را
در دست‌های راویِ شب جستجو می‌کرد
ما منتظر بودیم شاید صبح فردا را…
هرگز نیامد صبح و تنها درد بعد از درد…

با مارهای غاشیه پرواز می‌کردند
با نیش عقرب مشتمان را باز می‌کردند
ما بی‌پناهان شب به شب از ترس می‌مردیم
هر دفعه که این قصه را آغاز می‌کردند

من سرگذشت تلخ یک رویای بر بادم
من‌ یک جنین مرده‌ام ایران آزادم
من‌ تکه‌های شیشه‌ی عمر وطن هستم
هربار توی هر شکستت با تو جان دادم

چیزی نمانده! آخر این راه نزدیک است!
من مطمئن هستم سقوط ماه نزدیک است!
خورشید مرده! ماه مرده! آسمان تیره‌ست!
دیگر صدایی نیست!
تاریک است!
تاریک است!

 

حمیدرضا امیرخانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *