اون روزا که غیرت ما مشتامون بود
ما تفنگچیها رو دست کم گرفتیم
آخرش که غیرت ما هم تفنگ شد
ما تفنگامونو روو به هم گرفتیم!
این چه بازی عجیبیه رفیقا؟
خودمونو میکشیم تا زنده باشیم
بازیمون میدن که هی باهم بجنگیم
شرط اصلی اینه که بازنده باشیم!
◼
جنگل ما یه درندشت بزرگه
دنبال میرزاکوچیکخان نمیگردن
هرچی یاغی بود، رام و سربهراه شد
درِ هر ایل و تبارو تخته کردن
هرچی نخلستون و جنگل بود، حالا
تختهی تابوت و قنداق تفنگه
انگاری خاک اصیل ما یه عمره
داره با اصالت خودش میجنگه
◼
دین و دنیامون شده دیوار و نرده
نقشههای صلحمون هم جنگ سرده
نه عذاب زندگی، نه سختی مرگ
این فقط ترسه که ما رو ذلّه کرده!
تا به کی باید توو این سیرک مزخرف
زنگ تفریح و خوراک خنده باشیم؟
تا به کی با این سکوت زشت و بیجا
باید از وجدانمون شرمنده باشیم؟
◼
این چه بازی عجیبیه رفیقا؟
خودمونو میکشیم تا زنده باشیم
بازیمون میدن که ما باهم بجنگیم
شرط اصلی اینه که بازنده باشیم!
فرهاد زارعکوهی