اگر زبانم را بفهمند
به گلوله‌ها
مین‌ها
ترکش‌ها
و تمام قطعات جنگ گفته‌ام
قلبم را ندرید
که امانت است‌.
به ذرات دشمن
به کرات گفته‌ام
برای کسی باز می‌گردم.
افتاد پایم اگر از پا
برید دستم اگر از جان
و نفسهایم، اگر
در محلول خونین جنگ ته‌نشین شد
قلبم را ندرید
که امانت است.

-چه کسی جهان را ساخت؟
جنگ را چه کسی دید؟-
از پاهای پریده‌ام
سلول‌های ترکیده‌ام
پرسیدم.
دوخته بر خاک
آنچنان بی‌بازگشت
برای کسی باز می‌گردم…

محمد موسوی

1 نظر در حال حاضر

  1. چه شعرخوبی وبا مفهومی با این که چیزی نفهمیدم اما جالب بود hahahahahahahahahahahahahahahahahahahahahh

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *