I can’t breath
با دهان پر
نالههام داشت
مزهی کلر
غرق میشدم
در رسانهها
صفحهها سیاه
چکمهها سیاه
روی دوشها
یک جنازهام
قبر کهنه با
سنگ تازهام
I can’t breath
حمله کردهاند
شیرهای نفت
دیدی از کفم
زندگیم رفت
توی لولهها
دود میشوم
با گلولهها
شوت میشوم
با دهان تو
آب میخورم
از طناب دار
تاب میخورم
I can’t breath
توی کمپ باز
باد معدهای
بر سر نماز
پشت مرز مین
بی سر- و- زمین
برهای تو را
میکند کمین
پرت میشوی
زیر کودها
موقع سحر
با سرودها
ملّتی و از
ملیّت کنار
دمهای و در
بطن شخمزار
فنس پشت فنس
دور ترسهات
منفجر شده
کل بخيههات
I can’t breath
بغض انگلیس
در گلوی من
واپسین خیال
در پیِ شدن
توی کیسه خواب
چال شد شبم
باد معدهشان
توی غبغبم
قلوههای سنگ
سیخ میزنم
مهلتی نبود
تا که مغتنم
قصههای ما
بیکلاف بود
هرچه گفته شد
گاف و لاف بود
با حکومت
این نظامیان
شام میشویم
با جزامیان
زیر چکمهها
لیست پشت لیست
التماس کن
این سوال نیست
I _ can’t _ breath
علیرضا سلیمانی
علیرضا ی همیشه خوب?