از سنگینی انگشتهام روی کمرش
سیگار خسته شده!
نالهی دکمهی جلو و عقب
موسیقیِ سکانسِ تکراریِ خودکشیام
تک تک تِ تک تِ تک
متنی کلیشه است
که نوشته میشومش
اینبار برای بینهایتُمین بار
به تسلسل خوردهام
دوری که تمام تفسیرهایش را شدهام
دوری که تمام تفسیرهایش را میشوم
دوری که تمام تفسیرهایش را خوا…
یعنی نمیشود که سر از کارت در بیاورم؟
■
دود در ریهها دور میزندم
فضا مهآلود است
وقتی قرمزیات آخر آن شب
دور میزندم
اثر عشق روی گونهام
در بغلِ تلخیِ تلو تلو خوردن
علیرغم میل باطنیام
دور میزندم
مشتی قرص ضد استفراغ
با تکه های مداد
پیچیده شده در یک ورق کاغذِ خیس
شاید بِدَرمانَد دَوَرانِ دور های در سرم…
جای سیلی یا که بوسه بوده است؟
این یک سؤالِ بیمعناست!
برای کسی
که دور را شده است
که دور میزند و
دور میزندش
دور میزند و
دور میزندش
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد
باید که دلیلی برای نفی تسلسلش یابد…
امیر حسینی