«از کانال های تلگرام تا کنسرت علیرضا عصار»
نگاهی به برخی ترانههای آلبوم «جز عشق نمیخواهم»
علی ولی اللهی
علیرضا عصار را از بچگی دوست داشتم و دارم. آدم متفاوتی است. سعی میکند کاری که همه میکنند را نکند. این، از آلبومهایی که روانهی بازار کرده مشخص است. اما او هم در جاهایی گیر روشنفکرمآبی قلابی موجود در فضای هنری ایران میافتد. جایی که هنرمندان ما نمیتوانند مرز مشخصی بین هنر و شعار پیدا کنند. دوست دارند متفاوت باشند، دوست دارند کار اجتماعی بکنند، دوست دارند هنر را از حالت بیخاصیتی خارج کنند اما بلد نیستند. مثلا همین آقای عصار یکی از کسانی است که دلش میخواهد در موزیک پاپ ترانههایی کار کند که ورای عاشقانههای من و تویی است. دمش گرم. اما این فقط یک نقطهی شروع است. صرف اینکه کسی دلش بخواهد این کار را بکند کافی نیست. قدم بعدی انتخاب ترانه است. مرحلهای که اگر مهمتر از خواست نباشد، کم اهمیتتر نیست.
عصار برای آلبوم جدیدش «جز عشق نمیخواهم» سراغ ترانهسراهایی رفته که گویا امروز به عنوان ترانهسراهای متفاوتنویس یا معترض یا چنین چیزهایی شناخته میشوند. کاری به درستی این گزاره ندارم. شاید باشند، شاید نباشند. ترجیح من این است که متن ترانهها را بررسی کنم به جای اینکه ببینم در حول و حوش این آدمها چه حرفهایی در جریان است. البته به خاطر اینکه نمیخواهم مطلب خیلی طولانی شود به بررسی دو سه مورد از ترانههای آلبوم به عنوان مشتی نمونهی خروار بسنده میکنم.
یکی از موزیک های آلبوم که خیلی هم طرفدار پیدا کرد و عصار آن را به صورت سورپرایز، فقط در کنسرت اجرا کرد و بعد همان را در آلبوم گذاشت، ترک «بتها» است. ترانه یا شعری از روزبه بمانی به عنوان متفاوتترین و بحثبرانگیزترین قطعهی آلبوم. نمیخواهم بیرحم به نظر برسم اما آقای عصار و آقای روزبه بمانی باید توضیح بدهند که وقتی در مورد کار اجتماعی، معترض، خط قرمزی یا چیزهایی از این قبیل حرف میزنند دقیقا منظورشان چیست؟ آیا آوردن مسیجهای تلگرامی روی وزن و بعد گذاشتن ملودی روی آنها میشود کار معترض؟ میشود کار اجتماعی؟ نگاه کنید
با مردمی که سیل را هر سال/ بر گردن قسمت میاندازند
دنیایشان را میدهند اما/ قبل از دعا یک سد نمیسازند!
این جملات دقیقا مرا یاد متنهایی میاندازد که توی تلگرام پخش میشود. معمولا دو تا عکس هم دارد این نوشتهها کنار هم که در مقام مقایسه گذاشته شدهاند. چند نفر در حال دعا و چند نفر بیخانمان از سیل. بعد از متن پیام هم نوشته میشود: التماس تفکر! مطمئنم همهتان دیدهاید.
ما مردمانی عاشق کوروش/ ما قوم در تاریخ جا مانده
جدا کدام از ما فقط یک بار/ یک خط از آن تاریخ را خوانده؟
توی تلگرام یک کانال هست به اسم شانتاژگر. والله که این بشر بدون هیچ ادعایی خیلی بهتر رفتار این دسته از آدم ها را با نگاه هجوآلودش به نقد میکشد تا این ترانهی به اصطلاح هنری!
تا زخم را گردن نمیگیریم/ این زخمهای کهنه پابرجاست
ما بیشتر دنبال توجیهیم/ این فرق ما با مردم دنیاست
اینجاست که همهی ما با مشتهای گره کرده باید بگوییم تکبیییییر!
ترانه مطلقا چیزی به جز وزن ندارد.
بحث وزن شد. برویم یکی دیگر از کارهای آلبوم را با هم بررسی کنیم. فتوای تاک. قطعهای که اگر توی اینترنت دنبالش بگردید با عناوینی همچون «ترانهای خاص و متفاوت» یا «شعر جنجالی روزبه بمانی» همراه شده است.
متن کار قرار است غزل باشد. یعنی قالب غزل. اما اولین چیزی که از همان مصرع دوم توی ذوق میزند ایرادات وزنی اثر است. من البته در این نقطه مشکلی با این مسئله ندارم. چرا که متن با موزیک همراه شده و این همراهی مشکلی برای نت ایجاد نکرده. ولی خب به عنوان یک متن قطعا ایرادات وزنی بیشمار این اثر قابل بررسی است. اکثر مصرعها یا دو سه هجا کم یا زیاد دارند.
روزی پدر صاحب یک خانه میشود، دیدی از دیدن یک اتفاق بد، یک چشم پیش همه دردانه میشود و الخ
خیلی زیاد است. وزن کار هم قرار بوده «مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل» باشد مثلا. این از وزن کار. در مورد جنجالی بودن اثر کمی بحث بکنیم.
بردن متن شعر در فضای استعاری شراب و منبر و شیخ و پیمانه و قافله و دزد را چند بار در ادبیات کلاسیکمان شنیده باشیم خوب است؟ ادبیات کلاسیک هیچی. همین ترانهی معروف «همه به جرم مستی/ سر دار ملامت» سرودهی اردلان سرفراز به مراتب از این کار پیشروتر است. آخر این چه جنجالیتی است؟
فتوای تاک چیست اگر در حیاط شیخ
انگورهایش همه شاهانه میشوند
وزن بخورد توی سرمان اصلا، یعنی چی این بیت؟ معنیاش را کسی به ما بگوید تا ما بعدش بفهمیم جنجالی هست یا نه! مینویسد
قحطی برای پرنده اگر دانه میشود
روزی پدر صاحب یک خانه میشود!
واقعا یعنی چی؟ اگر قحطی برای پرنده کار دانه را میکند بالاخره پدر یک روز صاحب خانه میشود؟ واقعا متوجه نمیشوم! شما اگر متوجه شدید به من بگویید.
نقطهای که ما در آن قرار گرفتهایم نقطهی بدی است. از یک طرف بسیاری از خوانندهها و ترانهسراهای ما صرفا درگیر یک عاشقانهی تکراری هستند که معلوم نیست کی میخواهد تمام شود و باقیماندههاشان که میخواهند از این سیکل تکراری رها شوند، میافتند توی آغوش شعار زدگی و انتلکت بازیهای لوس که تمام نتیجهاش میشود سوت و کفهای مخاطبی که عاشق شعار دادن و شعار شنیدن است.
قحطی برای پرنده اگر دانه میشود
روزی پدر صاحب یک خانه میشود!
واقعا یعنی چی؟
با سلام و با عرض خسته نباشید به نگارنده ی نقد…نمیدونم چرا اما پشت هر جمله ی این نقد یک بدبینی بزرگ می بینم…یک نگاه بد به صاحبان اثر خصوصا ترانه سرای اثار از طرف نگارنده ی نقد…با اینکه فرموده اند میخواهند خارج از اینکه مولف کیست نقد کنند!اما من این احساس رو با خواندن این جمله ها نداشتم…در مورد فتوای تاک،چون اثر همراه با موسیقی منتشر شده،میتوان در نظر گرفت که اینکار کاملا عامدانه بوده—روزبه بمانی کسی نیست که ایراد وزنی را نفهمد و اجازه ی انتشارش را بدهد…اما در مورد آن بند بالایی هم معنا بسیار ساده است…
اگر قحطی برای پرنده دانه شد،پدر هم صاحب خانه میشود…این بند از امری محال خبر میدهد…یعنی هیچگاه قرار نیست پدر صاحب خانه و آرامش و ثبات شود….ارجاع به مصرع قبلی که قحطی هیچگاه برای پرنده سیری نمی آورد و دانه نمیشود…در کل من نگارنده ی نقد را نمیشناسم و از روزبه بمانی هم،نانی قرض نگرفته ام که بخواهم از ایشان دفاع کنم—اما برخورداری از کمی انصاف و خونسردی در نگارش نقد برای همه ی ما امری حیاتی است
با سلام.
نقد به شدت ضعیف و بی منطقی بود دوست عزیز. براتون دوتا پیشنهاد دارم. اول اینکه با تعریف صحیح ترانه آشنا بشید و یه بار دیگه صفحه تون رو باز نویسی کنید. و دوم اینکه اوصول صحیح نقد ترانه رو با توجه به تعریف صحیحش یاد بگیرید.