تمومِ دنیام این روزا یخ زده
این روزا دنیام‌ شبیهِ آلاسکاس
زوزه‌ی گرگا توو سرم می‌پیچه
چقد صدای گرگا واسم آشناس

تفنگو هی خالی و پُر می‌کنم
مبادا فک کنن که تنهام اشباح
مبادا که دیوِ سیاهِ قصّه
بیاد سیاپوش بکنه روی ماه

رد میشه دستام از توی دیوارا
توی سَرَم تناقضی بزرگه
حکایتِ روحِ من و جسمِ من
حکایتِ برّه و گَلّه گرگه

آویزونه قندیلِ یخ توو سَرَم
منجمدن تخیلاتِ خامم
توو این جهان از چی باید بترسم
خودِ منم که کابوسِ شبامم

من دارم اینجا می‌شکنم توو خودم
دنیای من این روزا خیلی سرده
ردِ پایی جا مونده روی برفا
یکی داره توو ذهنِ من می‌گرده

یکی که رویاهای من رو ساخته
میونِ این شبای سرد و برفی
یکی که با صدای من آشناس
توو این زمونه‌ی بدونِ حرفی

خرسای قطبی رو شکار می‌کنم
با یه تفنگِ خالی از گلوله
خیالِ داشتنِ بخاریِ گرم
شبیهِ کِرم توی سرم می‌لوله

آویزونه قندیلِ یخ توو سَرَم
منجمدن تخیلاتِ خامم
توو این جهان از چی باید بترسم
خودِ منم که کابوسِ شبامم…

داریوش جلینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *