رنگ بخشیدم به حروفِ صدادار:
آ: سیاه ، اُِ: سفید، ای: قرمز، اُ: آبی، او: سبز
به حروف بیصدا، شکل و حرکت دادم
و بر خود بالیدم از این که، یک روز یا شاید روزی دیگر،
با ضرباهنگ‌های غریزی، فعلی شاعرانه‌ ابداع کنم
که همه‌ی معانی را بدهد،
ترجمه‌اش را برای خویش نگاه داشته‌ام
در ابتدا این یک تمرین بود.
تمامِ سکوت‌ها را می نوشتم، تمامی شب‌ها را،
از غیرقابلِ توصیف، یادداشت برمی داشتم.
و سرگیجه‌ها را ثابت نگاه می داشتمرنگ بخشیدم به حروفِ صدادار:
آ: سیاه ، اُِ: سفید، ای: قرمز، اُ: آبی، او: سبز
به حروف بیصدا، شکل و حرکت دادم
و بر خود بالیدم از این که، یک روز یا شاید روزی دیگر،
با ضرباهنگ‌های غریزی، فعلی شاعرانه‌ ابداع کنم
که همه‌ی معانی را بدهد،
ترجمه‌اش را برای خویش نگاه داشته‌ام
در ابتدا این یک تمرین بود.
تمامِ سکوت‌ها را می نوشتم، تمامی شب‌ها را،
از غیرقابلِ توصیف، یادداشت برمی داشتم.
و سرگیجه‌ها را ثابت نگاه می داشتمرنگ بخشیدم به حروفِ صدادار:
آ: سیاه ، اُِ: سفید، ای: قرمز، اُ: آبی، او: سبز
به حروف بیصدا، شکل و حرکت دادم
و بر خود بالیدم از این که، یک روز یا شاید روزی دیگر،
با ضرباهنگ‌های غریزی، فعلی شاعرانه‌ ابداع کنم
که همه‌ی معانی را بدهد،
ترجمه‌اش را برای خویش نگاه داشته‌ام
در ابتدا این یک تمرین بود.
تمامِ سکوت‌ها را می نوشتم، تمامی شب‌ها را،
از غیرقابلِ توصیف، یادداشت برمی داشتم.
و سرگیجه‌ها را ثابت نگاه می داشتم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *