در سینماسایههای این هفته همراه شما خواهیم بود با:
● معرفی فیلم Everything Everywhere All at Once/ «همهچیز، همهجا، به یکباره»؛ زندگی در جهانهای موازی | محمد مهدیزاده
● معرفی فیلم Crossing over/ «عبور از مرز»؛ روایتهای موازی از مهاجرت | محبوبه عموشاهی
فیلم «همهچیز، همهجا، به یکباره» (به انگلیسی: Everything Everywhere All at Once) به کارگردانی دانیل کوان و دانیل شاینرت در ژانر علمیتخیلی ـ اکشن و محصول سال ۲۰۲۲ است.
از بازیگران این فیلم میتوان به میشل یئو، استفانی شو، که هوی کوان، جنی سلیت، هری شام جونیور، جیمز هنگ، جیمی لی کرتیس اشاره کرد.
ایو، یک زن چینی ـ آمریکایی منضبط است که ادارهی یک خشکشویی را بر عهده دارد. وقتی برای انجام امور مالیاتی و پرداخت جریمههای مربوطه به اداره مالیات میرود، با ابعاد جدید و عجیبی از زندگی در جهانهای موازی آشنا و مجبور میشود برای یک عملیات نجات بزرگ با نسخههایی از خودش و دیگران در جهانهای موازی روبهرو شود ولی در ادامه…
این فیلم در نود و پنجمین دوره جوایز اسکار، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن (برای میشل یئو)، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کوان)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (کرتیس)، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اصلی و بهترین تدوین شد. این فیلم همچنین برنده دو جایزه گلدن گلوب، پنج جایزه منتخب منتقدان (از جمله بهترین فیلم)، یک جایزه بفتا و یک رکورد چهار جایزه SAG (از جمله بهترین گروه) شد.
همهچیز، همهجا، به یکباره؛
واقعا کسی نمیتواند بگوید تا به حال به زندگی موازی در دنیا یا دنیاهای دیگر فکر نکرده است. به این که اگر در فلان تاریخ، فلان اتفاق نمیافتاد چقدر همهچیز با حالا تفاوت فاحشی میداشت!
ایدهی زندگی در جهانهای موازی از آنهاییست که حداقل برای من فانتزی و احتمال بسیار جذابی به نطر میرسد. حالا این که یک فیلم با دیوانگیهای محض و نگاه منحصر به فرد خودش به جهانی که چندین و چند امکان غیرقابل تصور دارد پرداخته است، لذتیست دوچندان!
همهچیز، همهجا، به یکباره(یا یک دفعه، همزمان و…) حاصل نبوغیست که به نظر میرسد برای ورود به هر زمینهای به پختگی و آمادگی لازم رسیده است. مثل یک مجرم حرفهای تقریبا از تمام چارچوبهایی که در دنیای خودش وجود دارد خارج میشود در حالی که کسی خارج شدنش را نمیبیند، دنیا و دنیاهایی دیگر را به شیوهای که کسی از چرایی و چگونگی آن خبری ندارد به تصویر میکشد و در عین حال از خودش هیچ مدرک جرمی باقی نمیگذارد!
این فیلم شبیه به اسم بامزهای که دارد، به صورت «همزمان» به همهچیز، در همهجا میپردازد.
این یعنی به مثلث زمان، مکان و ریاضیات قابل محاسبه بودن هم پایبند نیست و به دنبال ایجاد ساختاری تازه از نظام فکری موجودات میگردد!
فرقی هم ندارد که این دنیا را به کمک دو عروسک آویزان شده به مخاطب برساند یا دوتا سنگِ ساکت در ناکجاآبادی که با زبان مشترک سکوت به سرنوشتی که برایشان رقم خواهد خورد فکر میکنند. برایش فرقی ندارد از طریق کمک یک ستاره مشهور سینما به این مهم دست پیدا کند یا یک مادر مهاجر معمولی که در تلاش است در روابطش با خانواده و خصوصا دخترش بازنگری داشته باشد. به هرحال کار خودش را میکند!
میتوان گفت در این فیلم هم در حد قابل قبولی به مسائل فلسفی، اجتماعی، روانشناختی، سیاسی، جامعهشناختی و… نگاه ویژهای شده است و هم به تیغ دولبهی بهکارگیری آنها توجه خاصی شده است. به عقیده من مثل یک غذا که نیاز به چاشنیهای به اندازهای دارد، از هر چیز، همان اندازه مورد نیاز را داشت و این نه در مقداری کمتر بود و نه بیشتر.
همهچیز، همهجا، به یک باره، من را با خودش به دنیای انیمههای شرق آسیا و خصوصا ژاپن برد. جایی که آموزهها چه در ابعاد مذهبی و چه در مباحث عرفانی و اساطیری و… در سطح دیگری نسبت به اروپا و آمریکا قرار دارد. دنیایی که تصاویرش من را یاد دنیایی که مثلا میازاکیِ بزرگ شاید آن را دوست داشته باشد میانداخت. دنیایی که شاید حقیقی بودنش میتوانست آرزوی ساتوشی کُن بزرگ باشد. ساتوشی کُنی که با انیمیشن Paprica تا حدودی این ایده را نسبت به زمان خودش مطرح کرده بود. درواقع در این فیلم به نوعی با یک تناسخ مدرن که مخلوطی از آنچه در شرق آسیا و آمریکای امروز به آن نگاه میشود مواجهایم.
نمادگراییهای بسیاری که در فیلم وجود داشت در کنار بازی خوب بازیگران و فیلمنامه قوی آن از نکات جالب توجه فیلم به شمار میرود. در این بین، نماد لباسشویی و چرخشی که به چرخش کرهزمین و دریچهمانند بودن لباسشویی اشاره داشت برایم جذاب بود. مرا یاد لباسشویی معروفی که در فیلم خوب The Brand New Testament بود هم میانداخت. یا همینطور نمادهایی مثل سنگ، دونات، عروسک آویزان و… به جذابیت و تعمیق لایهای فیلم اضافه میکردند.
به طور کلی فیلم را دوست داشتم و قطعا بین سهتا از بهترینفیلمهایی که از سال ۲۰۲۲ دیدهام قرار خواهد گرفت. هرچند با نوع پایانبندی فیلم و فکوسی که برای جلب توجه روی اقلیتهای جنسیتی داشت، آنچنان موافق نبودم و به نظرم چیز زیادی به فیلم اضافه نکرده بود.
همهچیز، همهجا، همزمان را «همین حالا» ببینید و از خلاقیت بی حد و مرزی که میتواند در یک فیلم نهفته باشد لذت ببرید.
● محمد مهدیزاده ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فیلم «عبور از مرز» (به انگلیسی: Crossing over) به کارگردانی «وین کریمر» و محصول سال ۲۰۰۹ است.
فیلم از چندین روایت موازی تشکیل شده که با همدیگر پیش میروند. در سکانسهای اول فیلم میبینیم که مأمور ادارهی مهاجرت به نام «مکس» با بازی «هریسون فورد» سعی میکند پسربچهی زنی مکزیکی را که مهاجری غیرقانونی است، پیدا کند. همین روایت کوتاه شروعی میشود برای روایتهای دیگر و مشکلاتی که بر سر راه شخصیتهای مختلف فیلم قرار میگیرند.
فیلمنامه نوشتهی وین کریمر است و پر از روایتها و شخصیتهای مختلف است که موازی با یکدیگر پرداخته شدهاند. وجود چندین داستان موازی با شخصیتهای مختلف و شیوهی روایت آنها تا حدی شبیه فیلمهایی مثل «تصادف» ساختهی «پل هگیس» در سال ۲۰۰۴ یا «بابل» ساختهی «آلخاندرو گونسالس ایناریتو» در سال ۲۰۰۶ است.
فیلم اگرچه که از چند داستان مختلف تشکیل شده اما انگار همهی آنها با نخی نامرئی به همدیگر وصل شدهاند و در جاهایی شخصیتها سر از داستان یکدیگر درمیآورند و با یکدیگر تلاقی میکنند. شخصیت محوری شاید شخصیت مکس، با بازی درخشان هریسون فورد، باشد که نقشی پررنگ در فیلم دارد.
فیلم به مسئلهی مهاجرت میپردازد و از شخصیتهایی با ملیتهای مختلف مثل مکزیکی، کرهای، بنگلادشی، استرالیایی، ایرانی و آفریقایی تشکیل شده که یا شهروند آمریکا شدهاند و یا قصد گرفتن گرینکارت دارند. اگرچه که فیلم پر است از قصههای مختلف اما همزمان با پیشبرد قصهها به تحلیل شخصیتها در موقعیتهای مختلف نیز میپردازد. فیلم را برای تماشا پیشنهاد میکنم.
● محبوبه عموشاهی ●