تو از بال هواپیما پرت شدی
من رنج می‌خوردم و
عزیزانم را روی چشمان خاک می‌گذاشتم
سرنوشت جفتمان
تراژدی بود و زهر
که پرواز در این دو آسمان منتج به سقوط است

تو سقفت خون بود
و من نیز زمین زیر پایم
ترس
مثل سربازان بی‌رحم «باتیستا»
رویمان رژه می‌رفتند
و ما
مثل پایان فیلم «محو شدگی»
هزار ترکش شدیم زندگی و سرنوشت را

اگر آب دستت است زمین بگذار
ما تنهاترین یاران همدیگریم

اشک ما
گلوله‌ای خواهد بود
که دل زمین را سوراخ می‌کند
و روزی
زمین‌لرزه‌ی خشممان
دیکتاتورها را خواهد بلعید

این جمله مصداق آنان است
چوب ِ دو سر…
نه نه
هیچ کلمه‌ای خباثت و پلیدی‌شان را به گردن نمی‌گیرد
می‌بینی
تمام ِ زباله‌دان‌های ِ تاریخ
برای اقامتشان
لحظه‌شماری می‌کنند

من
تو
اگر
ما بشویم
مشتی است که
قدرتشان را چون پوست آبنبات
مچاله می‌کند

صبر کن
تو به انسان‌ها تعلق نداری
این شهر از چهره‌تان بیزار است
برگردد
اجداد تو «هومو ارکتوس‌ها» بودند
که اکنون
جایی در اعماق ِ «سوماترا»
خفته‌اند و با اتم‌های خاک ممزوج‌اند
برو
تو متعلق به تاریخ منسوخ شده‌ی نفرین ِ بشری
به آخورت برگردد اهریمن
دوره‌ی تو به سر آمده

فرقی نمی‌کند
کابل یا بوشهر
ساری یا هرات یا کوچه‌پس‌کوچه‌های بی‌کسی
من صدای تو هستم
تو خشم من
ما
با دهان آزادی فریاد می‌زنیم عزیزم
رهایی را
که شعله‌ی اتحاد ما
پرده‌های تباهی شیطان را جزغاله خواهد کرد

ما در سکانس آخر این فیلم ترسناک هستیم
آزادی
درون پیله‌ای نازک
منتظر تلنگر ماست
دستانت را به من بده
کارگردان فیلم بعدی ما هستیم
با عنوان
سرزمینی آزاد باهم برای هم تا ابد

سجاد نیرومند

پانوشت:
باتیستا: دیکتاتور کوبا
سوماترا: از جزایر کشور اندونزی
محوشدگی: فیلمی از فاتح آکین
هومو ارکتوس: انسان راست قامت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *