بذارین چشم‌هام قرمز شه، بذارین زار‌زار گریه کنم
من درختم که فصلِ پاییزو مثل ابرِ بهار گریه کنم
دوست دارم شبیه بچگیام بشکنم کوزه‌های مادرمو
خیره‌ شم به دهانِ خشکش و بعد با چکِ آبدار گریه کنم!
مثل آدم یه گوشه کز کنم و از غمِ سیبِ زهرمار شده
توی چشمِ دریده‌ی شیطان، سنگ‌‌ شم هفت‌بار گریه کنم
«بغلم کن شقایق غمگین تا که با «داریوش» گریه کنیم»
بغلم با نوار گریه کنی، بغلت بی‌گدار گریه کنم
سازِ جنگیم تارِ موهاته، مردِ از جنگ برنگشته منم
سنگرِ امن و استخونی من! شونه‌هاتو بیار گریه کنم
مرد گریه نمی‌کنه «مهدی»، روی پاهات استوار بایست
روی پاهام محکمم اما می‌شه با پشتکار گریه کنم

آه… نه! هیچ چیز بیش‌تر از اشک در انتظار «مهدی» نیست
مثل این جمعه‌های طولانی سال‌ها آزگار گریه کنم؟

 

مهدی اکبری مهديار

 

مصرع داخل گیومه از سید مهدی موسوی تضمین شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *