مقدمه
شاید اگر در ابتدا از خودمان بپرسیم که شعر چیست به یکی از اشعار متداولی که بارها دیدهایم فکر کنیم و استفاده از برخی چیزها را در شعر بدیهی بدانیم. مانند حروف الفبا و کلمه. اما اگر کمی به این مفاهیم توجه کنیم، باید از خود بپرسیم که اساسا زبان چیست؟ کلمه چیست؟ آیا مفهوم زبان و کلمه به همین حروف الفبایی که میشناسیم محدود است؟ اگر کمی تاریخی نگاه کنیم آیا نگارهها و سنگنوشتههایی که انسانهای اولیه داشتند زبان نبوده؟ آیا امروزه ما از زبان مورس استفاده نمیکنیم؟
امروزه بسیاری از متفکرین و نظریهپردازان معتقدند که حروف الفبا و کلماتی که استفاده میکنیم صرفا قراردادهایی هستند که در جامعه به وجود آماده است. به طور مثال هرگاه لفظ «درخت» به گوش ما بخورد به درخت فکر میکنیم نه تلفن! البته که تصور ذهنی هر شخص از درخت متفاوت است و اگر کمی دقیقتر هم نگاه کنیم بین «لفظ درخت» و «درخت به شکل عینی» ارتباطی وجود ندارد و در مجموع باید گفت واژهها صرفا یکسری قرارداد هستند که در طول زمان به وجود آمدهاند.
دربارهی مفهوم کلمه و زبان هم اگر دقت کنیم میبینیم که این مفاهیم محدود به حروف الفبا نیست و میتواند گستردهتر باشد. به طوری که حتی میتوان اشکال و نگارههای مختلف را هم نوعی زبان تلقی کرد. حتی اگر این مفاهیم را باز گستردهتر کنیم ما به نظام پوشاک، نظام خوراک و… برمیخوریم که هرکدامشان نوعی زبانند. در ادامه بیشتر توضیح میدهیم
شعر کانکریت:
در این نوع از نگارش شعر، کلمات بیشتر به شکل انتزاعی ارائه میشوند. در واقع مولف سعی میکند از ظرفیتهای ظاهری حروف هم بهره ببرد و توجه ویژهای به تکنیک دارد. به بیانی دیگر این نوع از شعر برایند دو هنر شعر و گرافیک است. گاهی اوقات بخش گرافیکی اثر برجستهتر میشود که طبق تعاریف متداول، به نوعی به نقاشی میرسیم.
ریشههای شعر کانکریت:
برای بررسی ریشههای تاریخی این نوع از نگارش شعر باید به ابتدای قرن بیستم اشاره کنیم. گیوم آپولینز یکی از برجستهترین شاعران نخستین دههی قرن بیستم میلادی در فرانسه بود. او در طول حیات خودش با چند سبک هنری معاصر بود که از بین آنان میتوان به سوررئالیسم و کوبیسم اشاره کرد. درواقع او اولین کسی بود که واژهی سوررئالیسم را ابداع کرد. به واسطهی دوستیِ نزدیکی که با پیکاسو داشت نوعی از کار ادبی، به نام کوبیسم ادبی را پایهگذاری نمود. او سعی میکرد که اشعار خودش را با توجه به محتوا در شکلها و فرمهای ظاهری خاصی بنویسید مانند کراوات، اسب، انگشت و…
به طور مثال میتوان به شعر برج ایفل او اشاره کرد:
عدهی زیادی اشعار او را یک مقدمه برای شعر کانکریت میدانند که در سال ۱۹۵۲ در برزیل به وجود آمد.
به این نکته هم باید اشاره کنیم که برخی از نظریهپردازان، این سبک شعریِ گیوم آپولینز را متأثر از شعرهای سنتی ایران میدانند. به طور مثال رنه ولک معتقد بود که این شیوهی نگارشِ شعر، احیای روشی قدیمیست که در شعر تصویری یونانی و همچنین برخی از انواع شعر موشح فارسی وجود داشته. اشارهی او به اشعاری نظیر مشجر، مدور، مطیر و… است. البته باید به این نکته اشاره کنیم که در شعر موشح فارسی بیشتر به جهت تفنن از چنین تکنیکهایی استفاده میشد و ما شاهد تعامل فرم و محتوا در بیشتر آثار آن دوران نیستیم
شعر کانکریت مشخصاً به سال ۱۹۵۲ در برزیل برمیگردد. دسیو پیگناتازی در آن سال همراه چندین شاعر دیگر گروه شعر کانکریت را بنا نهاد. این نهضت شعری با توجه به شرایط آن دهه، همهگیر شد و در دههی ۶۰ میلادی یوجین گومرینگر در سوییس نهضت بینالمللی شعر کانکریت را تأسیس کرد.
یک سال قبل از حرکتی که دسیو پیگناتازی شروع کرد، چارلز اولسن در نامهای به دوستش، خود را انسان پستمدرن نامید و باعث شروع تفکر و جریان فلسفیای به نام پستمدرنیسم شد که میتوان گفت به شعر کانکریت کمک زیادی کرد. یکی از مشخصههای پستمدرنیسم توجه به خردهفرهنگها و حمایت از آنهاست. محل تولد شعر کانکریت هم در برزیل بوده است و همزمانی این دو مورد به گستردهشدن شعر کانکریت کمک کرد.
اگر از زاویهای دیگر نگاه کنیم، دیدگاههای ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه نیز به تثبیت این جریان در دهههای بعدی کمک کردند. همانطور که در ابتدا هم اشاره کردیم اگر ما تعریف خود را از متن گسترش دهیم، دیگر کلمات صرفا به حروف الفبا محدود نیستند و به نوعی میتوان همانند دریدا گفت که «همهچیز متن است». نگاه خاصی هم که رولان بارت، به نظام پوشاک و خوراک داشت این نظر را تقویت میکند که ما بتوانیم به همهچیز به مثابهی متن نگاه کنیم. او از نوعی نظام کدگذاری صحبت کرد. به طور مثال در غذا خوردن، ابتدا در منوی رستوران سوپ سرو میشود و سپس پیشغذا، غذای اصلی، دسر و نوشیدنی. او این موضوع را زبان یک رستوران فرانسوی میدانست. در مجموع چنین نگاههایی که تقریبا همزمان با این جریان شعری وجود داشتند، توانستند نگاههای مرسوم به زبان را تغییر دهند و این موضوع برای شعر کانکریت که از حالتهای مرسوم زبان استفاده نمیکند، مفید واقع شد.
شعر کانکریت در ایران:
در اشعار کلاسیک ایران به دلیل وجود قالبهای سنتی به طور مشخص ما شاهد شعرهای دیداری نیستیم و در همان کارهای محدود هم ما ارتباط شکل و معنا را -که یکی از ملزومات شعر کانکریت است- نمیبینیم. و همانطور که در ابتدای یادداشت گفته شد بیشتر جنبهی تفنن و طبعآزمایی داشته است. برای مثال به شعر توشیح میپردازیم
منظور نوعی از آرایهی ادبیست است که اگر کلمات یا حروفی را در ابتدای مصرع یا اواسط مصرع با هم جمع کنیم اسم یا لقب کسی به دست بیاید. به شعر زیر توجه کنید:
معشوقه دلم به تیر اندوه بخست
حیران شدم و کسم نمیگیرد دست
مسکین تن من ز بار محنت شد پست
دست غم دوست پشت من خرد شکست
رشیدالدین وطواط
اگر به حرف اول هر مصرع توجه کنید و آنها را در کنار هم قرار دهید، میبینید که کلمهی «محمد» به دست میآید. اما همانطور که واضح است، واژهی محمد هیچ تاثیری در شعر ندارد و معنا یا تصویری به آن اضافه نمیکند. این عمل صرفا برای طبعآزمایی بوده است.
اگر به سالهای معاصر نگاه کنیم شاعرانی بودهاند که در این زمینه آثاری ارائه دادهاند، برای مثال به این شعر هوشنگ ایرانی که در سال ۱۳۳۱ نوشته شده توجه کنید:
آیا
آ، یا
«آ» بون نا
«آ»، «یا» بون نا
آ اوم، آ اومان، تین تا ها دیژدا ها
میگ تا اودان: ها
هوماهون: ها
یندو: ها
شاید بتوان گفت یکی از اولین شاعران ایرانی که مشخصا در کتاب خود از عنوان شعر کانکریت استفاده کرد، طاهره صفارزاده است. او به سبب حضورش در غرب و آشنایی با این شیوهی نگارش سعی کرد چندین شعر با این شیوه بنویسد. در کتاب «طنین در دلتا»ی او شش شعر کانکریت وجود دارد. البته برخی از منتقدین اشعار او را فاقد شگردهای گرافیکی میدانند و آنها را کانکریت به حساب نمیآورند.
در سالهای اخیر هم شاعرانی مانند محمد آزرم، سمیه طوسی، هوشنگ صهبا، عباس صفاری و… اشعاری به این شیوه نوشتهاند که چند نمونهی آن را میبینیم:
چند نمونه دیگر از شعر کانکریت:
مقالات مرتبط:
شعر تجسمی (کانکریت) در نیم نگاهی تحلیلی، انتقادی و تطبیقی
شعر دیداری فارسی از دیدگاه نشانه شناسی شناختی
مقایسهی شعر «عشق بتان» رشید وطواط با شعر«ذخیره»ی آپولینز
گردآورنده: سروش علینژاد