در فرشتههای کاغذی این هفته میخوانیم:
• معرفی «میتوانی مرا بکشی»؛ گزارش مفصلی از دادگاه دون ژوان اندی/ محمدرضا عبادی
• معرفی «آلیس پای آتش»؛ کتابی از یون فوسه برندهی نوبل ادبیات/ محبوبه عموشاهی
“انوش عزیزم؛ به خدا قسم که به مرگ راضیترم تا زندگی بدون تو! اگر از من، میژوی خودت راضی نیستی… میتوانی مرا بکشی!”
«میتوانی مرا بکشی» گزارشی مفصل از روند دادگاه شخصی به نام انوشیروان رزاقمنش است. انوشیروان مشهور به اندی که به عنوان دونژوان اندی هم شناخته میشد. شهرهی روزهایی در دههی چهل و پنجاه شهر تهران بود؛ در سال ۱۳۵۲، بالاترین سمتی که به دست آورده بود، به عنوان رایزن سوم کنسولگری ایران در میلان است و بعد از آن نیز معاون ادارهی گذرنامه شد که در نهایت با اتهام قتل منیژه حجازی از سمتش تعلیق گردید.
انوشیروان، صاحب یکی از مجللترین و اروپاییترین، درواقع اولین پاساژ اروپایی در ایران، عاشق و دلباختهی دختر تیمسار حجازی بود؛ دختری که همسن دختر خود انوشیروان میتوانست باشد. البته هیچکجای ماجرا نمیتوان گفت این عشق یک طرف بوده و از طرفی دیگر، منیژه که نسبت به سنش، کمتجربه هم نبوده، انوشی را دوست داشت که تقریبا همسن مادرش بود.
پدر منیژه، تیمسار حجازی، با توجه به زندگی پیچیده و وضعیت خاصی که داشته و آنطور که میگویند، به شکل قهری از سیستم کنار گذاشته شده بود؛ خودش را میکشد و بعد از آن هم شاید بتوان حدس زد که که میژوی داستان ما، زنی پر از آسیبهای روحی و آسیبپذیرتر از آنچه تصور میشود بار میآید. البته تا آنجا بدانید که قبل از مرگ پدرش، یک بار برای اینکه پدر ملاقاتش با پسر همسایه را منع کرده بود، روی پدر اسلحه کشیده و خودش را از پنجره بیرون پرت کرده/یا به بیرون پرت شده!
سوای پیامهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و … و خلاصه هر پیامی که این اثر میخواهد و میتواند داشته باشد؛ مهمترین خصلتش را این فراز و نشیب جذاب و نحوهی روایتگری نویسنده پیدا کردم و همین باعث شد که به جد، هیچ کاری با اصل و فرع روایت و صحت و سقماش نداشته باشم! البته که مستند سازی این سندها و تصاویر و … نیاز به تخصص خاصی دارد و نشاندهندهی تخصص نویسنده در شاخهی پژوهش هم هست!
«بازپرسی ۳» از اولین صفحه، به دستهای من چسبید و تا ۴۸ ساعت بعدش، مدام به منیژه و انوشیروان و حرفهایی که انوشیروان در دادگاه میزند فکر میکردم. «حمیده جمالی هنجنی» با حوصله و ریزبینی خاصی همهی این وقایع را با ترتیبی حرفهای در کنار هم چیده و دست به روایتگری این کهنهراز زده است.
آثاری که اخیرا از نشر خوب خواندهام، واقعا جایی برای حرف زدن نمیگذارند و انگار این نشر خیلی حرفهای و کاردرست در ژانر جنایی و وحشت در حال فعالیت است. اگر میخواهید، بار دیگر در کنار آثار جنایی پیشینی که معرفی کردهام، خواب شب را از خودتان بگیرید و به مصرف سیگار و چای/قوه تان برای یکی دو روز اضافه کنید و با پیشرفت صفحات کتاب، شما هم پرپر بزنید؛ پیشنهاد میکنم که «میتوانی مرا بکشی» را هرطور که شده، همین حالا تهیه کنید و بخوانید!
حتی اگر مجبورید که تاکسی بگیرید و سریع خودتان را به اولین کتاب فروشی برسانید.
● محمدرضا عبادی ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
کتاب «آلیس پای آتش» نوشتهی «یون فوسه» در سال ۲۰۰۳ است که توسط «حسام امامی» ترجمه شده و نشر «چشمه» آن را منتشر کرده است.
کتاب دربارهی رابطهی عاشقانهی زن و مردی به نام «سیگنه» و «آسله» است. در همان ابتدای رمان با سیگنه آشنا میشویم که خاطرات گذشته را از شوهرش، آسله، به یاد میآورد.
کتاب از زبان دانای مطلق روایت میشود و نویسنده از طریق این زاویهدید، افکار تمام شخصیتهای داستان را به تصویر میکشد. فضای سراسر رمان رؤیاگونه است؛ رؤیایی که در بیشتر بخشها مثل کابوسی تاریک و بیانتها میشود و ما را هم به همراه شخصیتهای اصلی رمان در خودش غرق میکند. شیوهی روایت و تکرار تصاویر مختلف در رمان مثل این است که ما را هپینوتیزم میکند.
رمان پر از فلاشبک و فلاشفوراردهاییست که در ذهن سیگنه شکل میگیرند و از طریق آنها با شخصیتهایی آشنا میشویم که در گذشتهی سیگنه و آسله بودهاند.
فضای رؤیاگونهی رمان پر از نمادهاییست که در تلفیق با یکدیگر اتفاقات رمان را پیش میبرند و شخصیتها را مورد تحلیل روانشناختی قرار میدهند.
تمام این عناصر شاید باعث شدهاند که رمان بیشتر به سمت فضایی تئاترگونه برود و با به اجرا درآمدن آن در قالب نمایش بتوان بیشتر به شخصیتها و روایت نزدیک شد. خواندن کتاب را پیشنهاد میکنم.
● محبوبه عموشاهی ●