هفتهی خود را شروع کنید با ستون «فرشتههای کاغذی» و آثاری از «رومن گاری» و «جان استاینبک»:
محبوبه عموشاهی رمان «لیدی ال» را معرفی کرده که پر از ارجاعات مختلف به نظریهها و جنبشهای مختلف است،
و عاطفه اسدی داستان بلند «ماه پنهان است» را برای مطالعه پیشنهاد داده که روایتگر ذات ویرانگر جنگ است.
کتاب «لیدی ال» نوشتهی «رومن گاری» در سال ۱۹۵۸ است که توسط «مهدی غبرایی» ترجمه و توسط «نشر ناهید» منتشر شده است.
کتاب داستان زنی هشتاد ساله و ثروتمند به نام لیدی ال است که زمانی نفوذ بسیاری در کاخ سلطنتی بریتانیا داشته و همهی بچهها و نوههایش نیز دارای مقامهای بالایی در انگلستان هستند. داستان با مهمانیای که برای تولد لیدی ال ترتیب داده شده شروع میشود و پس از آن او داستان زندگیاش را برای دوستش «پرسی» که به «ملکالشعرا» شهرت دارد، تعریف میکند. راوی کتاب دانای مطلق است و ما را به گذشتهی لیدی ال که در اصل فرانسوی است و با نام اصلیاش، «آنت»، زمانی در فرانسه در خانوادهای از قشر متوسط اجتماعی زندگی میکرده است، میبرد. گذشتهای که در آن لیدی ال با شخصیت دیگری به نام «آرماند دنی»، آنارشیستی مبارز آشنا میشود و عشق و احساساتش به آرماند با مبارزات آنارشیستی درهم گره میخورد.
رومن گاری یک شخصیت واقعی و تاریخی یعنی آرماند دنی را وارد داستانش میکند و ما را به مبارزات سیاسی او میبرد. همچنین گاری در قالب رمان و از دریچهی سرگذشت آنت و فلشبکهایی که میزند، مبارزات سیاسی، ایدئولوژیها و وقایع تاریخی مختلفی را روایت میکند و پر از ارجاعات مختلف به نظریهها و جنبشهای مختلف بهویژه آنارشسیم است.
رمان که میتوان گفت محوریت آن عشق است، دارای لایههای اجتماعی، سیاسی، فلسفی و روانشناختی است و به تقابل احساسات درونی شخصیتها میپردازد. تقابلی که شاید سعی میکند آن را از میانفلشبکهایی که به دوران نوجوانی آنت و زندگیاش با پدر خود میزند، مورد تحلیل و واکاوی قرار دهد. شخصیت آنت و آرماند دنی بهخوبی پرداخته شدهاند اما انتخاب زاویهی دید دانای مطلق برای داستان باعث میشود که آن احساس نزدیکی به آنها کمی سخت شود و انگار دیواری بین ما و روایت به وجود آید. شاید همین موضوع بر کشش داستانی نیز تاثیر گذاشته باشد و دیگر شاهد آن کشش و جذابیتی که روایت و شخصیتهای رمان دیگر رومن گاری به نام «زندگی در پیش رو» و آن «مومو»ی دوستداشتنی داشتند، نباشیم و کمی توی ذوقمان بخورد.
پایانبندی داستان شاید نقطهی اوج داستان و عنصر نجاتدهندهی رمان باشد. توئیستی که در پایان رمان وجود دارد باعث میشود که ابعاد جدیدی از درون شخصیت لیدی ال را کشف کنیم که ما را میخکوب میکند. خواندن کتاب را پیشنهاد میکنم.
● محبوبه عموشاهی ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
«تو دیگر یک انسان نیستی. یک سربازی. آسایش تو هیچ اهمیتی ندارد. زندگیات هم آنقدرها مهم نیست، ستوان. اگر زنده بمانی، خاطراتی خواهی داشت، یعنی همهی آن چیزی که برایت باقی میماند. ضمناً به تو دستوراتی میدهند و تو هم باید آنها را اجرا کنی. بیشترشان خوشایند نیستند، ولی این به تو مربوط نمیشود. من به تو دروغ نمیگویم، ستوان. شماها را باید برای چنین روزهایی تربیت میکردند، نه برای خیابانهایی پوشیده از گل. باید روح شما را با حقیقت پرورش میدادند، نه اینکه با دروغ کار را پیش ببرند. اما ستوان، تو این شغل را پذیرفتهای. میمانی یا رهایش میکنی؟ ما نمیتوانیم مراقب روح تو باشیم…»
سطرهای بالا بخشی از رمان کوتاه یا داستان بلند «ماه پنهان است» نوشتهی «جان استاینبک» (مشهور به اشتاینبک در ایران) هستند. کتاب را نشر ماهی با ترجمهی «شهرزاد بیات موحد» منتشر کرده و من چاپ چهارم آن (بهار ۱۴۰۰) را خواندهام.
داستان در زمان جنگجهانی دوم اتفاق میافتد و ماجرای یک شهر کوچک را روایت میکند که تحت اشغال ارتش آلمان درآمده است. تلاشهای کوچک مردم برای بازپسگیری آزادی خود، نگاه دو گروه اشغالگر و شکستخورده به مقولهی جنگ، و ذات ویرانگر جنگ که حتی به طرف پیروز میدان هم رحم نمیکند، از مضمونهای اصلی کتاب است.
یا دستکم میتوانم بگویم من این مضمونها را از خلال گفتگوهای داخل کتاب، پررنگتر از سایر گرهها و اتفاقات حس کردم.
همچنین عدم حکمفرمایی یک نگاه مطلقنگر و متر و معیاری که شخصیتها را براساس ویژگیهای کلیشهای انتاگونیست یا پروتاگونیست بودن، به دو گروه سیاه و سفید تقسیم میکند، برای من جالب بود.
ضمنا یک ماجرای عشقی یکطرفه هم در کتاب وجود دارد که نمیدانم چرا اینقدر مختصر و بریدهبریده بود و با اینکه متن اصلی را نخواندهام اما به تیغ سانسور مشکوکم. یکی دیگر از دلایل شک کردنم هم این است که چند شخصیت زن در کتاب هستند که نقش اثرگذاری دارند اما حضورشان خیلی محو و کمرنگ است.
شیوهی داستانپردازی در این کتاب موردعلاقهی من نبود و اتفاقات تکاندهندهاش هم آنجور که باید، به من ضربه نمیزد. نمیدانم این خاصیت ترجمه است یا شاید هم تلخیص یا بدسلیقگی من؟
راستی ظاهرا از روی کتاب، فیلم سینمایی و تلهتئاتر هم ساختهاند.
در کل به نظرم از آنجایی که در سالهای جنگجهانی دوم، این کتاب بهعنوان یکی از نمادهای ادبیات مقاومت مطرح شده و بهصورت زیرزمینی ردوبدل میشده است، یک بار خواندنش را میشود پیشنهاد کرد.
● عاطفه اسدی ●