ستون پنجشنبه‌های «سینما سایه‌ها» این هفته با آثاری از پرویز کیمیاوی، جان کاساوتیس و لوران کانته به‌روز است.

عاطفه اسدی فیلم «ایران سرای من است» را معرفی کرده که به‌طور ویژه به مسئله‌ی سانسور و شعر می‌پردازد،

محبوبه عموشاهی فیلم «love streams» را معرفی کرده و از روابط پیچیده‌ی انسانی گفته،

و اعظم اسعدی فیلم «entre les murs» را معرفی کرده که داستان آن در یک مدرسه روایت می‌شود.

«ایران سرای من است» که با نام Iran is my land در جشنواره‌های خارجی معرفی شده، عنوان فیلمی است از «پرویز کیمیاوی» و محصول سال ۱۳۷۷.

فیلم به ماجرای نویسنده‌ای به اسم «سهراب» با بازی «بهزاد خداویسی» می‌پردازد که کتابی در تحلیل و نقد آثار شاعران کلاسیک ایرانی نوشته، و در پروسه‌ی گرفتن مجوز آن از وزارت ارشاد، بارها به مشکل می‌خورد و با حذف، خط خوردن، رد شدن و تیغ سانسور مواجه می‌شود. در مسیر کرمان به تهران و در لوکیشن‌های مختلف فیلم، سهراب بارها با شاعران کلاسیک مواجه می‌شود و درواقع، گویی آن‌ها از گذشته به حال می‌آیند.

فضای فیلم تلفیقی است از واقعیت و تخیل، جوری که دیگر مرز بین ساختار رئال و المان‌های سورئال برداشته شده، و این دو بافت متفاوت در همدیگر تنیده می‌شوند و این ویژگی، از جذابیت‌های فیلم است.

اما جدا از ایده‌ی خلاق اصلی و تلفیق گذشته و حال با یکدیگر و ساختار غیرخطی زمانی، فیلم از چیزهایی هم رنج می‌برد. اولین آن‌ها به نظر من ضعف در زمینه‌ی دیالوگ‌نویسی است. پایبندی کارگردان به جنبه‌ی نمادین و سمبولیستی اثرش به حدی بوده که این دیدگاه به سطح فیلم هم سرایت کرده است. برای مثال دیالوگ‌های بین نویسنده و مامور ارشاد در زمینه‌ی سانسور و معنی شراب در شعر حافظ یا کاراکتر خیام، به‌قدری سطحی و پیش‌پا‌افتاده است که بیننده حسرت می‌خورد چرا در چنین فضای قدرتمندی، گفتگوها نتوانسته‌اند قدری عمیق‌تر باشند. درواقع فیلم به‌جز گفتگوهایی نمادین، چیز دیگری در زمینه‌ی زبانی خود ندارد و حتی شخصیت سهراب را هم نمی‌شناسیم و فقط نامش را می‌دانیم که نماد شعر امروز و جریان معاصر است و اینکه ما آدم‌های امروزی هم باید ادبیات کلاسیک و پیشینه‌ی ادبی خودمان را بشناسیم. البته شاید در یک اثر سمبولیستی، نباید زیاد دنبال شخصیت‌پردازی و قصه گشت، چون کلیت این آثار روی همان نمادهای گل‌درشت و شعارها می‌چرخند، اما من فکر می‌کنم می‌شده در این زمینه با حساسیت بیشتری کار کرد.

مورد بعدی هم به نظرم مربوط می‌شود به شخصیت‌پردازی و گریم و لباس شاعران کلاسیک؛ که همگی بازیگرانی با اجرای معمولی و ظاهر بسیار پیر انتخاب شده‌اند. این ویژگی شاید به جهت پایبندی به نقاشی‌های کلاسیکی که توی ذهن مخاطب فرضاً از قیافه‌ی حافظ و سعدی و ریش سفید و شوریدگی‌شان جا افتاده باشد، اما من در یک برخورد سلیقه‌ای، انتخاب‌های آشنایی‌زدایانه‌تری را ترجیح می‌دادم.

در مجموع فیلم به نظرم اثری خلاق در زمان خودش و حتی الان بود، و چون کمتر فیلم ایرانی‌ای را دیده‌ام که به‌طور ویژه، به مسئله‌ی سانسور و شعر بپردازد، از این نظر هم اثر را کاری جالب‌توجه می‌دانم و برای تماشا پیشنهاد می‌کنم.

● عاطفه اسدی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

فیلم love streams که در فارسی تحت عنوان «چشمه‌های عشق» یا «عشق جاری می‌شود» ترجمه شده، فیلمی به کارگردانی «جان کاساوتیس» و محصول سال ۱۹۸۴ است که در همان سال جايزه‌ی خرس طلایی جشنواره‌ی فیلم برلین را برد.

جان کاساوتیس که شاید او را بیشتر به خاطر بازی در فیلم‌ «بچه‌ی رزماری» به کارگردانی «رومن پولانسکی» به یاد بیاوریم، یکی از کارگردانان شناخته‌شده‌ی سینمای مستقل آمریکا است. جان کاساوتیس بیشتر فیلم‌هایش را در خانه‌ی خودش ساخته و همسرش، «جنا رولندز» نیز در بیشتر آنها بازی کرده است.

روایت فیلم در مورد روایت مردی نویسنده به نام «رابرت» با بازی خود جان کاساوتیس است که در خانه‌ی بزرگی در هالیوود زندگی می‌کند و دائماً با آدم‌های زیادی معاشرت دارد. همچنین در همان سکانس ابتدایی فیلم زنی به نام «سارا» با بازی جنا رولندز را با دختر و همسر سابقش در دادگاه می‌بینیم که درحال جدا شدن از همسرش و در تلاش برای گرفتن حق حضانت دخترش است.

فیلم داستان مشخص و سرراستی ندارد و درواقع برشی چندروزه از زندگی دو شخصیت اصلی‌اش یعنی سارا و رابرت است. ما در فیلم بیشتر با شخصیت‌ها و ویژگی‌هایشان سروکار داریم تا با قصه و داستان آنها. فیلم شخصیت‌ها را با رفتارهایشان در موقعیت‌های مختلف و رویارویی آنها با جهان اطرافشان به تصویر می‌کشد.

فیلم دارای لایه‌های روانشناختی است اما سعی نمی‌کند شخصیت‌ها را با جستجو در گذشته‌شان مورد واکاوی قرار دهد یا وارد جزئیات بسیار ریز زندگی آنها بشود و تنها با به تصویر کشیدن اتفاقات کوچک و گاهی دیالوگ‌های بریده‌بریده و کوتاه بین شخصیت‌ها ما را به درون آنها می‌برد. این نحوه‌ی پردازش شخصیت‌ها و فرم خلاقانه‌ی آن من را کمی یاد آثار ریموند کارور انداخت. فیلم روابط پیچیده‌ی بین انسان‌ها و احساسات متفاوت آنها با یکدیگر را به تصویر می‌کشد و به مفهوم عشق بین آنها می‌پردازد.

موسیقی فیلم را «بو هاروود» ساخته که در بسیاری از فیلم‌های کاساوتیس با او همکاری کرده است‌. موسیقی یکی از عوامل مهم فیلم است و شاید بسیاری از سکانس‌ها بدون موسیقی، آن تاثیرگذاری خودشان را نداشته باشند.

فیلم را برای دیدن پیشنهاد می‌کنم.

● محبوبه عموشاهی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

فیلم «Entre les murs»، به فارسی: کلاس یا در میان دیوارها اثری از لوران کانته و اقتباسی از رمان فرانسوی به همین نام از فرانسوا بگودو است. این فیلم موفق شده است جایزه‌ی نخل طلای جشنواره‌ی کن را در سال ۲۰۰۸ از آن خود کند.

لوکیشن فیلم، یک مدرسه است. در ابتدای فیلم، معلم‌های مدرسه‌ای را می‌بینیم که خود را برای تازه‌واردها و همکاران جدید معرفی می‌کنند.

بعد دانش‌آموزان نوجوان کلاس را می‌بینیم که از نژادها، قوم‌ها و مذاهب گوناگون با ویژگی‌های اخلاقی منحصربه‌فرد خود در کلاس حضور دارند.

کنترل چنین دانش‌آموزانی اصلاً کار راحتی نیست. معلم درس فرانسه تصمیم می‌گیرد با شناخت بیشتر دانش‌آموزان، خواسته‌ها و نیازهای آنان، نقاط قوت و نقاط ضعف، فضای بهم‌ریخته‌ی کلاس را کنترل کند.

او از دانش‌آموزان می‌خواهد که از احساس خود بنویسند. یکی از دانش‌آموزان می‌گوید که یک آدم ۷۰ ساله می‌تواند از زندگی‌اش بگوید. ما در ۱۳ سالگی حرفی برای گفتن نداریم. اما معلم با روش‌های آموزشی خودش آنها را تشویق به نوشتن می‌کند.

وقتی معلم تاکید می‌کند که در معرفی خودشان به بیوگرافی و زندگینامه اکتفا نکنند تا خودشان را بیشتر بشناسند، یاد کارگاه‌های خودمان افتادم و روز پاسخ به سوال هفته و چقدر دلم برای آن روزها که باعث شد بیشتر خودم را بشناسم، تنگ شده است.

در کلاس درس و در خلال سوال و جواب‌ها، دغدغه‌ی نوجوان‌ها را متوجه می‌شویم و در لایه‌های زیرین نیز به مسائل اجتماعی، نژادپرستی، مذهب، نیازهای جنسی و… پرداخته می‌شود، مسائلی که تاکنون دانش‌آموزان، هیچ شناختی نسبت به آنها نداشته‌اند.

در طول سال تحصیلی، جلساتی با حضور معلمان مدرسه و اولیاء دانش‌آموزان برای رسیدگی به مشکلات آنها برگزار می‌شود. به مسائل تربیتی و آموزش پرداخته می‌شود. در طی این جلسات خراب شدن دستگاه قهوه‌ساز معلم‌ها، هم‌ردیف با مشکلات دانش‌آموزان بیان می‌شود و…

کاملاً واضح است که کلاس درس، نمادی از جامعه است. دانش‌آموزانی با فرهنگ‌ها و سوال‌های متفاوت، نشان دهنده‌ی مردم جامعه، و معلم‌ها، رهبران جامعه هستند.

به نظرم فیلم خوبی است و باید دید.

● اعظم اسعدی ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *