نخستین فیلم توقیفی در ایران بعد از انقلاب!
خواندن این عنوان احتمالاً هر علاقه‌مند به سینما را تحریک می‌کند تا سراغ تماشای فیلم برود؛ و نام «بهرام بیضایی» که کارگردانی، فیلمنامه‌نویسی و همچنین تهیه‌کنندگی اثر را بر عهده دارد مزید بر علت است.
توقیف یا عدم نمایش برخی از فیلم‌ها در سینمای ایران و بعد از انقلاب اتفاق چندان عجیبی نیست! جمهوری اسلامی روی هر چیزی که آن را در رده‌ی بی‌حرمتی به مقدسات، تبلیغ فحشا و بی‌ارزش کردن عقاید جامعه‌ی اسلامی تلقی کند، خط قرمز خواهد کشید تا مثلاً از نابودی بنیان فکری جامعه‌ جلوگیری کرده باشد! چریکه‌ی تارا هم یکی از مهم‌ترین آثار توقیفی و خط‌خورده‌ی بعد از انقلاب محسوب می‌شود که در راستای همین شیوه‌ی سیاست‌گذاری و همچنین به دلیل نحوه‌ی پوشش بازیگر اصلی فیلم یعنی «سوسن تسلیمی» که با چهارچوب تازه‌ی وضع‌شده تحت‌عنوان حجاب اسلامی مغایرت داشت، در تلاش برای اکران، مهر «توقیف» را بر پیشانی خود حک شده دید.

بد نیست بدانید که چریکه‌ی تارا همچنین به عنوان اولین فیلم ایرانی در جشنواره فیلم «کن» در سال۱۹۸۰ (۱۳۵۹) به نمایش در آمده است و ماجرای تارا را روایت می‌کند؛ زنی که بعد از فوت همسر با دو کودک خردسال خود از ییلاق عازم خانه است که در بین راه متوجه مرگ پدربزرگ خود می‌شود. خبری که بر خلاف معمول حتی ذره‌‌ای او راغمگین نمی‌کند! در جریان تقسیم ارثیه‌ی ناچیز پدربزرگ شمشیری پیدا می‌شود که تا قبل از آن انگار وجود نداشته است. اما اینکه شمشیر در ادامه باعث چه چالشی در زندگی تارا خواهد شد را باید دید.

اینکه بخواهیم چریکه‌ی تارا را در رده‌بندی ژانرهایی چون درام یا عاشقانه یا… قرار دهیم، کمی ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد. با نگاهی دقیق به فیلم آن را سرشار از نماد و نشانه خواهیم یافت. وقایعی همچون صحبت با پدربزرگ در کنار ظهور «مرد تاریخی» فراواقع‌گرایانه و به دور از منطق رئالیستی پذیرفته‌شده هستند و حال و هوایی سورئال/اسطوره‌ای به فیلم می‌بخشند.
قهرمان داستان همچنان که از نام فیلم بر‌می‌آید، یک زن است و این مرکزیت دادن به زنان در اکثر فیلم‌های بیضایی به عنوان امضای کار او قابل بررسی است.
نقش‌آفرینی بی‌نظیر «سوسن تسلیمی» با پشتوانه‌ی کار اجرایی خود در صحنه‌های تئاتر و آن صدای گیرا، چشم‌هایی که در خدمت نقش به دوربین نگاه می‌کنند و همچنین حرکات بدن، تارا را به گونه‌‌ای باورپذیر برای بیننده‌، زنده و لمس‌شدنی کرده است؛ زنی روستایی که برعکس اکثر زنان حاضر در روستا، اغلب با لباس‌هایی از طیف رنگ قرمز ظاهر می‌شود و کلیشه‌ها را پس می‌زند.
تارا گویی هم مادر است و هم نیست؛ هم ترس‌های خودش را دارد و هم هر جا لازم ببیند، شمشیر به دست، از فرزندانش دفاع می‌کند. گاهی اغواگر و معشوقه است و گاهی هم سوار بر گاری، در جایگاه پذیرفته‌شده برای یک مرد می‌نشیند و آشنایی‌زدایی می‌کند.


بیضایی در جایی عنوان کرده است که چریکه به معنای داستان‌های عامیانه و کلمه‌ای باستانی است؛ پس چریکه‌ی تارا یعنی افسانه‌ی تارا. معنای تحت‌الفظی آن هم به گویش کردی، آواز رسای دور و آواز گنجشک معنی شده است؛ یعنی داستان آهنگین.
وسواس بیضایی نسبت به تمام عناصر بصری فیلم از لباس تارا، مرد تاریخی و خواهران آشوب با ظاهری به سبک زنان جنوبی تا حضور لشکریان با آن‌همه شکوه میان دریا و ساحل را نمی‌توان به راحتی نادیده گرفت. جلوه‌های بصری فیلم نیز در کنار محیط سرسبز و دریای خزر دست به دست هم داده تا این اثر روستایی را فاخر جلوه دهند.
بیضایی در طی مصاحبه‌‌ای که در سال ۱۳۶۷ با «زوان قوکاسیان» منتقد سرشناس انجام داده است، این چنین اظهار می‌کند که چریکه‌ی تارا ضد فیلم دهاتی است؛ زیرا اهالی روستا ارزش‌های انسانی مشابه همه‌ی ما دارند و تارا به عنوان یک انسان مطرح است نه یک دهاتی.
برخی از منتقدین رادیکال سینمای بیضایی، این سوال را مطرح می‌کنند که با توجه به سابقه‌ی بیضایی در هنرهای نمایشی و مخصوصاً تالیف کتاب «نمایش در ایران» پس چرا مراسم تعزیه در فیلم را تا سطح یک نمایش کودکانه! تنزل داده است و همخوانی حکایت چهل‌تن «مرد تاریخی» با بازی «منوچهر فرید» با واقعه‌ی عاشورا در چیست؟ و به مثال‌ها و شباهت‌هایی مانند تیر خوردن به وقت نماز، لگدمال شدن زیر سم‌ها، سرهای بریده بر نیزه و تشنگی سپاهیان در کنار دریا اشاره کرده‌اند. اما بیضایی در اکثر مصاحبه‌های خود، قصه‌ی فیلم را ساده‌تر از آنچه تفسیرش کرده‌اند می‌داند و این مسئله را که بعضی از منتقدین بر او ایراد گرفته‌اند که سعی کرده عقاید خود را به‌صورت زیرپوستی به تماشاگر القا کند، مایه‌ی تعجب می‌داند.
جدا از دریافت لایه‌های زیرین یک اثر هنری، شاید یکی از مهم‌ترین نکته‌ها این باشد که ما به عنوان بیننده بتوانیم از زیبایی فیلم لذت ببریم و بس. هرچند که سینمای بیضایی فقط برای لذت بردن از منظره و طبیعت و… نیست و جایی است برای تلنگر خوردن و به فکر واداشتن مخاطب.
در نگاهی، می‌شود گفت مرد تاریخی توی فیلم، نمادی از فرهنگ ملی ایرانی است و «قلیچ» با بازی «رضا بابک» نماینده‌ی قشر کارگر و مردمان زحمتکش.
«آشوب» که نقش آن را «سیامک اطلسی» بازی می‌کند در کنار خواهرانش با لباس‌های سراسر مشکی، مرگ را به یاد بیننده می‌آورند. اما در مقابل، تارا نمایش زندگی و طبیعت زنانه است؛ تارای بیضایی زنی ایستا و منفعل نیست، او قادر است فکر کند، مردان خود را بیازماید و در آخر دست به انتخاب بزند و به آرامشی که شایسته‌ی خود می‌داند برسد؛ به همین علت شاید بهتر باشد این یادداشت را با این دیالوگ از فیلم ببندم که:
«افسوس! چرا نمی‌توان دوبار مرد!»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *