و ذاتِ منقلبِ عاشق معشوقکُش است
ضعیف پیش میرود تَرکِ لمسهای عمیق
و شقیقه مبتلا به دیوانگی اصرار ابتکار
صدای ماندگارِ تپشهای انفرادی ماست
باقیماندههای رنگ در پسزمینه
اسرارِ حبابیست در عطرِ واقعیت
آنقدر از حیله عریانم که شکلِ منهدمشدن از خاطر نرفت
ویرانی در آینهشکستههای ادامهدارِ تجریدیست
در تماسِ رنگها آرام بگیر، ای حجمِ بدنامِ خنده
لبها برندهی رنگهای عاشقانهاند
دهان باز کن در تراوشِ شعور
و پوست در التماسِ شبی که نمیآید، بازندهی رنگهاست
هیهی کن بر تنم
تاریخِ توهماتِ معلقت را
ای مؤنثِ قدیس
گمانِ ذهنِ غبارنویس
تبسمِ ریشهدارِ توست در حفرهها
جویای دریچهای شاد
تا آرام گیرد در شکاکیتِ غبارها
آینهای دیگر
حبابی دیگر
م.ب آهو
شرح تصویر:
John Everett Millais (1829-1896), Ophelia, 1851, oil on canvas, 76.2 x 111.8 cm. Tate Britain