بعد،
به روزگارانِ سیاهی که به چشمهای تو افسوس میخورند!
برای هیچکس غصهای در راه نیست
برای هیچکس که بیصبرانه شده
با نفسهای دست خوردهی من،
ابروهایم را به موقع برمیدارم
و ابروهایم را به موقع میگذارم
به پهلو
به چشم
به خندههای متوسط.
رنگ از رخ من پرت شده است سمتِ معانی
وقتی که به چشمهای خودم
بیمحتوا
خیره میشوم،
فرقِ من با بیهمهچیز
فاحشه خانهای معاصر است.
آمریکا را به موقع میگذارم
و آمریکا را به موقع برمیدارم.
و چشم های تو افسوس
افسوس های سرراست.
سپیده جدیری
عکس: Moji