زندگی مثل تو از دست و دلم دست کشید
پدرم آمد و موهای مرا بست، کشید
روی سنگینی تاریخ زنآزار غلط
وطنم وارث پسماندهی افکار غلط
پشت بر پشت شما زخم فراوان میخورْد
از فروش بدنش چند نفر نان میخورْد
وطنم مثل زنی گوشهی تاریکی و درد
یک نفر داشت به او سخت تجاوز میکرد
باغبانش تبر و داس به گردن دارد
جای سرسبزی و گل، بوتهی غم میکارد
پشت بر پشت شما شب به شبستان میخورْد
ثمرش را علف هرز بیابان میخورْد
شب کشیده به تنش پردهی تاریکی را
اشک از گوشهی چشمش به زمین میبارد
وطنم مثل خودم زخم عمیقی دارد
وطنم مثل خودم دامن گلدار بپوش
مو پریشان کن و هی مستتر از مست بنوش
پیش چشم ستمآلودهی شبگار بخوان
چین و چین کمر و دکمهی پیراهن تو
موی تو دست من و دست من و دامن تو
چین و چین کمر و نوگل نشکفتهی من
قدبلند و تن تو شاهپسنـ/ـدست و دهن
چین و چین کمر و موی پریشان بر باد
صد سوار از وسط موی بلندت افتاد
آه ای مادر غمگین کهنسال، وطن
اشک از گوشهی چشمم به زمین میافتاد
زیر لب داشت به تو فحش رکیکی میداد
دیده بود عکس تو را لای کتاب غزلم
یادم آمد که تو گفتی بغلم کن، بغلم!
چشم در چشم تو آوار شدم روی تنت
دکمه تا دکمهی بعدی وسط پیرهنت
شکل یک قلب کشیدی که مرا خام کنی
تن تبدار مرا باز تو آرام کنی
آتش عشق و هوس روسریام را برداشت
زندگی روی تنم زخم عمیقی میکاشت
لخت بودیم و تنم روی تنت در هیجان
گفته بودم نگرانم، نگرانم، نگران!
لخت بودیم و زمان از نفس افتاده بود
پشت بر پشت شما خون جگرها خوردند
دخترت را تن تبدار تبرها خوردند
گوش تا گوش پر از من شده بودند انگار
دامنم را کت و شلوار خبرها خوردند
پشت بر پشت همین آیهی نازلنشده
داد کشتند و برشتند و شکرها خوردند
جز خرابی چه گذاشتند خدایان شما؟!
وطنم را که شبی فوتهبهسرها خوردند
آه ای مادر غمگین کهنسال، وطن!
سهم ما را چه کسی داد به نرها خوردند؟!
داوود محمدینیا
در مصرع «جز خرابی چه گذاشتند خدایان شما» ایراد وزنی تعمدی است.