در سینماسایههای این هفته، معرفی این فیلمها را میخوانیم:
• «دوباره اون آهنگو بزن، سم!» ساختهی هربرت راس/ عاطفه اسدی
• «مرگ آقای لازارسکو» ساختهی کریستی پوپو/ محبوبه عموشاهی
فیلم Play it again, sam که در فارسی با اسم «دوباره اون آهنگو بزن، سم» مشهور شده، محصول سال ۱۹۷۲ به کارگردانی «هربرت راس» است.
فیلم براساس نمایشنامهای به همین نام، نوشتهی «وودی الن» ساخته شده و بازیگر اصلی آن نیز کسی نیست جز خود الن عزیز. بهجز او، «دایان کیتون» نیز در فیلم ایفای نقش کرده است.
فیلم ماجرای یک منتقد فیلم عاشق سینما را روایت میکند که به تازگی از همسرش جدا شده و در آستانهی آشنایی با دخترهای جدید، با بحرانهای روحی و عاطفی گوناگونی مواجه میشود. فراتر از لایهی کمدی، روانشناختی و عاطفی خود، فیلم از همان سکانس شروع خود تا به انتها، یک ارتباط بینامتنی عمیق با فیلم «کازابلانکا» دارد، بهطوریکه آن را بهنوعی پارودی کازابلانکا نیز نامیدهاند. حتی نام فیلم نیز شکلی تغییریافته از دیالوگ مشهور کازابلانکا است.
در بسیاری از جاها، «همفری بوگارت» با همان استایل کلاه و پالتوپوش شخصیت «ریک» در فیلم کازابلانکا، در قامت ندای وجدان یا صدای ذهنی شخصیت، به شکل سایهای که در پسزمینه حضور دارد، به تصویر کشیده میشود و با او در زمینهی انتخابها و رفتارهایش و بهویژه روابط عاشقانه، به گفتگو میپردازد، مخالفت میکند یا راهنماییاش میکند. و این وجه بینامتنی فیلم جنبهای جالب به آن بخشیده است. من فکر میکنم مخاطبی که کازابلانکا را ندیده باشد، بخش زیادی از فیلم برایش بیمعنا خواهد شد و هجو آن برایش مفهومی نخواهد داشت.
من جنبهی کمدی و عاطفی فیلم و شکل هجوآلود ارتباط آن با کازابلانکا را دوست داشتم و فکر میکنم با وجودی که از مدیوم تئاتر به سینما آمده بود اما در سینما هم توانسته بود تجربهی نسبتاً موفقی باشد.
دیدنش را پیشنهاد میکنم.
● عاطفه اسدی ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فیلم «مرگ آقای لازارسکو»/ The death of Mr. Lazarescu به کارگردانی «کریستی پوپو» و محصول سال ۲۰۰۵ است.
فیلم روایت مردی به نام لازارسکو با بازی «یوان فیسکوتئانو» است که به دلیل معدهدرد و سردرد از همسایههایش درخواست کمک میکند و آنها هم به آمبولانس زنگ میزنند. بردن آقای لازارسکو به بیمارستان با رانندهی آمبولانس و پرستاری که همراه اوست اتفاقات بعدی فیلم را رقم میزنند.
فیلمنامه که نوشتهی کریستی پوپو و «رزوان رادولسکو» است براساس واقعیت نوشته شده و روایتی خطی و سرراست دارد. فیلم علاوهبر شخصیتهای محوری آن یعنی لازارسکو، پرستار و رانندهی آمبولانس، پر است از شخصیتهای مختلف که برای لحظاتی میآیند و میروند. اما فیلم بیشتر از اینکه بر روی شخصیتها و ویژگیهای آنها تمرکز کند بر روی روایت کلی فیلم متمرکز میشود.
فیلم ساختاری شبیه مستند دارد و شخصیتها و اتفاقات فیلم آنقدر واقعی به نظر میرسند که انگار در حال تماشای برشی از زندگی واقعی شخصیتها در جامعهای واقعی هستیم. فضای درونی فیلم که در بیمارستانهای رومانی ساخته شده بسیار به فضاهای ایران نزدیک است و همین موضوع باعث غمانگیز بودن بیشتر آن میشود.
فیلم مثل دوربینی فارغ از هر گونه نتیجهگیری اخلاقی یا هر نوع قضاوتی ما را به درون روایتی مستندگونه میبرد. اتفاقات فیلم آنقدر تلخ و گزنده و به شیوهای هنرمندانه به تصویر کشیده میشوند که کارگردان در فیلم بدون اینکه هیچ تلاشی برای دراماتیزه کردن روایت بکند ما را از نظر احساسی با خود همراه میکند و در جاهایی اشکمان را درمیآورد. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای فیلم اسم آن است که انگار بخشی از روایت فیلم است. اگرچه که فیلم براساس واقعیت ساخته شده اما آن را دوست داشتم و دیدنش را پیشنهاد میکنم.
● محبوبه عموشاهی ●