در سینماسایه‌های این هفته در کنار شما خواهیم بود با معرفی یک فیلم کمدی-رمانتیک و یک فیلم مستند:

● محمد مهدی‌زاده فیلم Italian For Beginners به کارگردانی «لونه شرفیگ» را معرفی کرده است؛
و
● عباس اصغرپور نگاهی کرده به مستند «سمفونی حمید» ساخته‌ی «جعفر صادقی».

فیلم Italian For Beginners به کارگردانی لونه شرفیگ است که در ژانر کمدی رمانس در سال ۲۰۰۰ عرضه شده است.
از بازیگران این فیلم می‌توان به آندرس دبلیو برتلسن، آنت استوولبک، آن الئونورا، یورگنسن اشاره کرد.

چند انسان تنها تلاش می‌کنند به واسطه یک کلاس زبان ایتالیایی عشق را در زندگی‌شان پیدا کنند و…

این فیلم برنده جایزه بزرگ خرس نقره‌ای هیئت داوران در جشنواره فیلم برلین، جایزه سنبله طلایی برای بهترین فیلم سال در جشنواره فیلمی در وایادولید، اسپانیا شد. پیتر گانتسلر برنده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره سمینچی شد. این فیلم همچنین برنده دلفین طلایی جشنواره فیلم فسترویا در سال ۲۰۰۱ شد.
پس از اکران فیلم، شباهت‌های قابل‌توجهی بین داستان آن و رمان «کلاس عصر» اثر مائیو بنچی مشخص شد که حامی مالی آن مجبور شد مبلغی را به عنوان غرامت به او بپردازد.
این فیلم با بودجه‌ای حدود ۶۰۰ هزار یورو، تقریبا بیست و هفت برابر آن فروخت! (حدود ۱۵ میلیون یورو)

زبان ایتالیایی برای مبتدی‌ها؛

زندگی همین است که می‌بینید؛
بدون فیلترهای پر زرق و برق و زیبانمایی‌های غیرواقعی!
ماجرایی که به برشی اتفاقی از زندگی گرم چند شخصیت در دل زمستان سرد دانمارک و نقطه اتصال و اشتراک آن‌ها در خلال داستان می‌پردازد.

آشپزی عصبانی در رستورانی مخصوص اولترافن‌های فوتبال‌، کشیشی جوان و تازه‌کار، دختری نانوا و دست و پا چلفتی، مادری الکلی، عاشقی زبان‌نابلد، پدری پیر و تندزبان، یک آرایشگر و… در جایی به هم می‌رسند و همین نکته نمایان‌گر تنوع جذابی است که کارگردان فیلم در انتخاب تایپ شخصیت‌ها برای مخاطبش تدارک دیده است.

ایتالیایی برای مبتدی‌ها، از ابتدا تا انتها روند رو به رشدی دارد. زمانی به این مورد پی بردم که در یک سوم ابتدایی فیلم تقریبا از نوع و کیفیت فیلم‌برداری، شیوه نورپردازی، نبود موسیقی، عدم استفاده «واضح و عامدانه» از جلوه‌های ویژه و… کلافه شده بودم. هرچند این به این معنی هم نیست که در انتها کاملا اقناع شده بودم و رضایت داشتم، نه. به این معنی است که کم‌کم از دنیای فیلم شناخت بهتری پیدا کردم و آن را با فاکتورهای مفروض خودش مورد سنجش قرار دادم. در این فیلم، جذابیت تازه و متفاوتی وجود دارد که یکی از المان‌های اصلی‌اش اصالت است. تعهدی است که به واقعیت وجود دارد. بدون مبالغه؛ صادقانه!

در جایی خواندم که این فیلم از فیلم‌هایی است که تحت تاثیر جریان دگما ۹۵ است. دگما نود و پنجی که ایده‌اش توسط دو کارگردان دانمارکی یعنی لارس فون تریه و توماس وینتربرگ در سال ۱۹۹۵ مطرح و سپس پرداخته شده که من شاید فقط دو یا سه فیلم دیگر که تحت تاثیر این جریان بوده‌اند را دیده‌ام ولی با همه این‌ها، به نظر می‌رسید لونه شرفیگ از آن دگمایی‌های دگم و متعصب هم نیست و در کنار رعایت اصول کلی، از تلفیق نرمش‌های خلاقانه با ژانرهای دیگر هم استفاده کرده است. منظور از اصول کلی جریان دگما ۹۵ تا جایی که می‌دانم مجموعه‌ای از تصمیماتی است که با به کارگیری آن‌ها مخاطب احساس می‌کند به واقعیت نزدیک‌تر شده‌ است. درواقع هدف از ایجاد این مانیفیست در ابتدا این بوده ‌است که به هرچه واقع‌گراتر کردن سینما کمک کند. حالا چه با حالت فیلمبرداری و صدابرداری دستی، چه با استفاده از نور طبیعی، چه با بازی در لوکیشن‌های واقعی، چه با عدم حضور موسیقی‌متن و… .

برخلاف اکثر فیلم‌های تحت تاثیرِ این جریان که حالتی تهاجمی و لحنی جدی دارند، ژانر این فیلم را می‌توان یک درام عاشقانه و یا حتی یک کمدی درام نامید. هرچند ظاهرا تعریف ژانر در فیلم‌های دگما ۹۵ خیلی هم مرسوم نیست!

همان‌طور که در مورد «نرمش خلاقانه» لونه شرفیگ در مورد عدم سخت‌گیری بیش از حد نسبت به متعهد بودن به جریان دگمایی‌ها گفته شد، نمی‌توان از نبوغ او در بیشترین استفاده از ظرفیت‌های موقعیتی موجود غافل شد. نوع جالبی از ترسیم موقعیت‌های هجوآلود در فیلم وجود دارد. مثل معلمی که با اشتباهِ شاگردش آسیب می‌‌بیند، مثل تدریس یک زبان‌آموز به بقیه که فقط اصطلاحات فوتبالی را بلد است و به آن‌‌ها یاد می‌دهد. مثل دو دختری که باید برای زنده ‌ماندن/نماندن پدر و مادر بی‌خاصیت‌شان تصمیم بگیرند و یا کشیشی که اعتقاداتش را در موقعیتی متزلزل می‌بیند و… .

ایتالیایی برای مبتدی‌ها، در نگاهی دیگر از آثاری‌ست که می‌توان در آن به تاثیر و اعجاز «زبان» پرداخت. چیزی شبیه به موردی که در فیلم Persian Lessons هم وجود دارد. دریچه‌ای‌ست جدید رو به دنیایی که انتظار می‌رود «واقعی‌تر» باشد! واقعی بودنی که شبیه به فیلم‌های عام‌پسند نیست و زندگی را همان‌طوری که هست با تمام تلخی و شیرینی‌هایش پذیرفته است. خالصانه و بدون تجمل!

تماشای این فیلم شاید برای مخاطبی که به دنیای رویایی هالیوودی وابسته است، راضی‌کننده نباشد ولی تصویر و داستان قابل لمسی دارد. اما بیشتر برای آن‌هایی که به دنبال کشف زیباییِ نهفته در دل سادگی‌ها هستند.

● محمد مهدی‌زاده ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

فیلم مستند «سمفونی حمید» به کارگردانی «جعفر صادقی» و محصول ۱۴۰۱ است.

احتمالاً اگر با این مستند آشنایی نداشته باشید، بعد از شنیدن اسمش، سخت باشد که حدس بزنید این مستند بیوگرافی یک فوتبالیست باشد، فوتبالیستی که با تمام فوتبال ایران فرق دارد؛ فوتبالیستی بزرگ به اسم «حمید علیدوستی» پدر «ترانه علیدوستی» که به قول خودش سال‌ها پیش که ستاره‌ی اول فوتبال ایران بود می‌گفتند:
«ترانه» دختر «حمید»، و حالا که فراموش شده است می‌گویند:
«حمید» پدر «ترانه».
این مستند صرفاً فقط زندگی یک ستاره از اوج تا فراموشی را نشان نمی‌دهد، این فیلم مستند می‌تواند آموزشی برای شخصیت‌سازی باشد و هم داستانی واقعی اما دل یک مستند سینمایی.
در دوران نوجوانی که فوتبال را حرفه‌ای و باشگاهی دنبال می‌کردم، من و هم نسلانم آروزی تست دادن در حضور حمید علیدوستی را داشتیم، که متاسفانه هیچگاه برای من تحقق پیدا نکرد‌.
به نظر من حمید علیدوستی روشنفکرترین فوتبالیست تاریخ ایران است، کسی که بتهوون و باخ و برگمان و نیچه را اندازه‌ی فوتبال که تخصصش است می‌شناسد.
به نقل از «پیمان معادی» که سال‌ها پیش کارش توزیع محصولات کلاسیک هنری در بازار بود:
«حمید» اطلاعات بسیار بیشتری از سمفونی‌ها و سینما از من دارد.
حمید علیدوستی شبیه به «امجدیه» است، پر از تاریخ، بردها و شکست‌ها و «تنهایی».
به قول خودش:
«تنهایی با بی کسی فرق داره؛
اولین گلی که تو یه بازی باشگاهی زدم مقابل پرسپولیس بود، بعد از اون گل ورزشگاه ساکت شد…
من عاشق سکوتم
سکوت ورزشگاه مملو از تماشاچی،
آواز فریاد تیم‌های کم هواداره…»
دیدن این فیلم مستند را پیشنهاد می‌کنم.

● عباس اصغرپور ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *