روز، در حال رقص با کلمات
شب، شناور به دود افیونم
شاعرم، مرتکب به خلقِ چند
فرم‌ بی‌محتوا و مضمونم

شاهد شرم و گریه‌ی لیلی
موقع درد مزمن پریود
هم شریک مهیج‌ و گنگِ
لذت سکس‌های مجنونم

یک طرف اجتماع تکفیری
یک طرف مذهب اساطیری
یک طرف هم مخاطب کیری
می‌کند روز و شب جگرخونم

یک طرف نیچه و هگل، کامو
یک طرف زیر «توتم و تابو»
یک طرف عقل کرده مشکوکم
یک طرف هم قداست افسونم

جشن عید است و نعره‌ی تکبیر
روزه‌دارانِ بسته‌درزنجیر
می‌زنند از نقاب خود بیرون
شاهد روزهای میمونم

روز و شب در تصور پوچم
تیغ‌ها می‌‌چکند خونم را
کف حمام داغ می‌افتم
غرق خون است شعر و صابونم

شعرهای پر از رسالت‌هام!
فاژه‌ی موقع کسالت‌هام!
باور موقع جهالت‌هام!
با شما تا همیشه مدفونم

روزگاری که موی معشوقم
«هایِ لایت» است و «لینز» در چشمش
احمقانه برای توصیفش
در تقلای شعر موزونم

احمدجاوید انوش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *