در هر طرفِ پهلو
دو دستِ شق
یعنی نمیزند قلبی در این سینه
ضربِ نبض نمیرسد به هم
میشود سفید یکدست
تخمِ سرخِ دو چشم در دشت
با گلوبندی از پروانه
کوچک که میشود قلبم
از دستِ چپت
زیر مشامهام میزند تیزیِ
گوشت و گوگرد
دستی از کاسهی سرم
به کاسهی سرت
و باز نمیکند لبی حرف
باز پشت این حرف
کنار گل شیپوری
سر انداختهای درشت
درست پشت پنجره
روی این ملحفهی سفید
افتادهای مثل برف، طوری
که درختان افتادهاند
ردِ پایت چند قطرهی خون
از مچِ پای چپِ گوزن شمالی
کنار کاجِ سوزنی
دوباره گُل داده است انگار
کتف راست یا چپت
تیر شلیک نشده در جبههی جنوب
یعنی دیروز جبههی شمال شکل نگرفت
و درد که از لمس پا
تا کف سرت
از خطابهی ران
تا قوزک دو دست
شکل عوض میکند مدام
بر خوانش تنت
پس سرت را کنار گل آفتاب گردان
سرو قدیمی پشت به میدان
از شتک خون
جنون
قشون
تا دستهای شقِ خیابان
از حلقوم حناقگرفتهی
حلقِ خلقِ بیصدا
از ادا
دعا
صدا
از سور
غرور
قبور
از نور خدا
توی شکل کامل ماه؟
اینقدر خم نکن دیگر
که شانهبهسرها
حتی رو به آفتاب
یا پشت به باران
پا روی شانهات نگذاشتن
هنوز درد از مفاصل سمت راستم
به قصد مفاصل سمت چپت
که قد میکشد
چپ برای من همان دستیست
که از تو ننوشت
قلبت مشتِ چپی گرهنخورده
با پوکهی انقلابی سالخورده
که پنچ ستاره از آسمان سرخ
یعنی از آسمان سرخ فقط پنچ ستاره؟
تا گُل گلویت هنوز با کمی لکنت
زبان بزند زخم
برقصاند
برنجاند
بترساند
وقتی که تقطیع میشود
روی دستِ آزادی
باز آمرانه
تمرین نوشتن
خالصانه
تمرین مشت زدن
مجدانه تمرین خواب دیدن
با کلاش روسی
به سمت چپِ هر طرفِ پهلو
از اعتصاب غذایت
جریان بگیری
معرض اعصاب بگیری
حناق بگیری
سرطان بگیری
با دهان باز بمیری
که اسمت بیفتد
بر سر دَرِ خیابان
تا رفقایت
در خط و ربط گریهات
در تشییع پدرت
پیرتر از پدرت
از تشریح پیدرپیِ
کشیدن سمتِ راست خایهها
مثل تفی سربالا
از ورطهی چپ گلویت
پایین بروند این بار
کنار گلاب و ودکای روس
که فقط سرفه کنی بیشتر
و در دقالبابِ عکس خانوادگی
از فتحالفتوح
رفع و خضوح
دفع و خشوع
از دادِ قرارِ ترکمانچای
روی دستِ فارسی
باز بنویسی
علی
لنین
استالین
اما دستِ چپت مشت باشد هنوز
عرفان دلیری
از مجموعهشعر ساپیوفیل
در دست انتشار