از مستی و خوردن به هر دیوار ترسیدن
از دیدن تکرارِ بیتکرار ترسیدن
بار جهانم جای سنگی روی کولم بود
از زندگیهای سیزیفوار ترسیدن
مثل صدای قلب گربههای بیخایه
از موشها در گوشهی انبار ترسیدن
بعد از جواب نه شنیدن پشت هم مردن
یا از خجالت یا که از اصرار ترسیدن
با عشق ماضی گم شدن توی سقوط از خواب
بعد از نگاه وحشی دلدار ترسیدن
بعد از هزاران کشمکش ثابتقدم ماندن
از غژغژ چوب و طناب دار ترسیدن
چرک زنای محصنه بر روی پیراهن
با عشق ممنوعه از استغفار ترسیدن
با بردگی توی نوشتنهای بیوقفه
از کشتن بیخوابی خودکار ترسیدن
از تنگی رگهای بنبست و بدون خون
یا از سکوت کام هر سیگار ترسیدن
یا در جهان دیگری در خواب شاشیدن
یا در نجاست از گناه کار ترسیدن
■
افکار ماندن را درونم حل کنم هم باز
زیر فشار مردنم هربار ترسیدن…
احمد عزیززاده