در فرشتههای کاغذی این هفته، با معرفی دو اثر از «ایتالو کالوینو» توسط «محبوبه عموشاهی» و «اعظم اسعدی» با شما هستیم:
• «شوالیهی ناموجود»
• «آقای پالومار»
پیش از این دو اثر «شش یادداشت برای هزارهی بعدی» و «بارون درختنشین» در این ستون معرفی شده است.
کتاب «شوالیهی ناموجود» (The nonexistent Knight) اثر «ایتالو کالوینو» است که توسط «پرویز شهدی» ترجمه شده و «نشر چشمه» آن را منتشر کرده است.
رمان شامل ۱۲ فصل و روایت شوالیهای به نام «آژیلوف» در زمان جنگهای صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان است. ویژگی منحصربهفردی که آژیلوف دارد این است که او درواقع از نظر فیزیکی وجود ندارد و چیزی به جز یک زرهی سفید نیست. رمان همچنین به معرفی شخصیتهای جذاب دیگری مثل «رنبو»، «گوردولو»، «برادامانت» و «توریسموند» نیز میپردازد و هرچه روایت پیش میرود بیشتر با دغدغهها و سؤالات درون ذهنشان آشنا میشویم.
رمان میتوان گفت سبک رئال جادویی دارد و دارای لحنی طنزآلود است. ایتالو کالوینو در قالب روایت و شخصیتهای درون آن با دیدی تازه و پستمدرن به جنگهای قرون وسطایی نگاه میکند و فرهنگ و وقایع آن زمان را به تصویر میکشد. کالوینو با شخصیتپردازی هنرمندانه و دقیقی که بهویژه از آژیلوف انجام میدهد و از میان دیالوگهای شخصیتهای مختلف رمان و بهخصوص رویارویی آنها با آژیلوف، شوالیهای که وجود ندارد، به تحلیل و واکاوی انسانها، انسانیت، هویت فردی و واکنش انسانها به جامعهی اطرافشان میپردازد و از این دریچه جنگهای آن دوران را به هجو میکشد.
نگاه و فضای هجوآلود روایت و دیالوگهای میان شخصیتها تا حدی آدم را یاد «مانتیپایتون» و «جام مقدس» میاندازد و یکی از ویژگیهای لذتبخش رمان است. راوی در جاهایی از رمان، دیوار چهارم را میشکند و میتوان گفت یکی دیگر از ویژگیهای جذاب رمان که از آن بهویژه در پایانبندی کارکرد گرفته شده، متافیکشن موجود در روایت است. همچنین رمان در جاهایی سمبولیک است و وقایع و یا حتی شخصیتها میتوانند نمادهایی از مسائل مختلف باشند. کتاب را برای خواندن پیشنهاد میکنم.
● محبوبه عموشاهی●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
آقای پالومار عنوان کتاب دیگری از ایتالو کالوینو، نویسندهی ایتالیایی است که در سال ۱۹۸۳ منتشر شده است. این کتاب با ترجمهی خوب آرزو اقتداری توسط انتشارات کتاب خورشید در دسترس است.
نویسندهی کتاب، شروع نگارش آقای پالومار را سال ۱۹۷۵ و با انتشار مقالاتی تحت عنوان «رصد خانهی آقای پالومار» در روزنامهی کوریره دلّا سرا اعلام میکند.
راوی داستان، اول شخص است و از زبان آقای پالومار رمان را در سه فصل مجزا روایت میکند. که هر فصل به سه بخش تقسیم میشود.
فصل اول با عناوینی مثل پالومار در باغ، پالومار آسمان را تماشا میکند و… از نگاه دقیق پالومار به اطراف میگوید. در فصل دوم، راوی دیگر سراغ باغ و دریا و آسمان نمیرود. بلکه نگاهش جزئیتر میشود و به مسائلی نظیر انسانشناسی و… در جامعه میپردازد. در فصل سوم که فصل آخر کتاب است، آقای پالومار سکوت میکند تا…
هر سه فصل و نگاه آقای پالومار را دوست داشتم. همانطور که مشخص است هر فصل در پی تکمیل فصل قبلی آمده است.
نویسنده با تصویرسازیهای دقیق و ریز، خواننده را تا پایان کتاب، لحظهای رها نمیکند. طوری که پس از تمام شدن کتاب، خواننده تبدیل به آقای پالومار میشود و از کنار هیچچیزی بیتفاوت نمیگذرد.
راحت نیست با چشمهای آقای پالومار به اطراف نگاه کردن. ولی قطعاً تا مدتها، در همهجا آقای پالومار را خواهم دید. از همین الان دلتنگش هستم.
اگر کتاب را نخواندهاید، فرصت لذت بردن از دنیای آقای پالومار را از دست ندهید.
● اعظم اسعدی ●