سردرد بی‌مزّه با طعم اسپرسو
در خانه‌ی خالی، بی‌ خلوت با تو

توی سرم always می‌پیچد:
“?Are you dead”
ما فی بیوت‌الشعر؟! تا سکس در مسجد!

مشکوک مشروعم از حوزه‌ی آقا
من مجمع‌الفاکم در روضه‌ی آقا

یا حیرت‌الروحم در مذهب چایی
یا دائم‌الرفتن با ذکر دمپایی

یک شورش سطحی، محدودِ ناگفته
یک خوانش گنگ از ذهنی پریشفته

مغروقه‌ی قرص و تحقیرِ خون در رگ
مشغول حرافی در محضر Tea bag

هال نپوشیده با میز ده‌متری
پیوسته جوشیده در بستر کتری

تنهایی مطلق در آشپزخانه
مذکور شاکی با تسبیح بی‌دانه


هر بطری خالی، یک طرح ناکام‌ است
پرواز من رسماً، تا سقف حمام است

با خنده می‌گویم بد نیستم، خوبم!
من توی آیینه، یک فحش مکتوبم

تخمِ ‌سگ لاشی، کرّه‌خر حمّال!
حال خرابم را می‌پرسم از یخچال

گیسو به گیسو جن با هیبت ماهی
می‌آیی از سقفِ این خانه! گهگاهی

زیر پتو از تو می‌پرسم اینجایی؟!
می‌ترسم از رفتن سمت پذیرایی

سرگیجه می‌گیرم، دلشوره می‌بافم
تا صبح، بی‌وقفه خیره به اطرافم


من زنده‌ام حالا! حال خرابم کو؟!
صبح‌ است ساقی جان! لیوان آبم کو؟!

ناصر ندیمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *