در سینماسایه‌های این هفته، با فیلم‌هایی از سینمای آلمان و اسپانیا کنار شما هستیم:

• معرفی «اتاق دبیران» ساخته‌ی ایلکر چاتاک/ عاطفه اسدی

• معرفی «مانتیکور» ساخته‌ی کارلوس ورموت/ محمد مهدی‌زاده

فیلم Das Lehrerzimmer به کارگردانی ایلکر چاتاک (کارگردان آلمانی ترک‌تبار) و محصول سال ۲۰۲۳ است.

به دنبال اتفاق افتادن یک دزدی در مدرسه‌ای، مسئولین آنجا و به‌ویژه یکی از معلم‌ها، در جستجوی دزد با چالش‌های مختلفی روبه‌ر‌و می‌شوند. فیلم به نظرم خیلی شبیه به فیلم‌های رومانیایی است چون در ذهن من آثار سینمای رومانی و کارگردان‌هایی مانند کریستین مونجیو خیلی به نسبی بودن اخلاقیات می‌پردازند و تمرکزشان روی طرح پرسش در ذهن بیننده است که بالاخره چه چیز درست است. و «اتاق دبیران» تا حدی من را یاد این نگاه انداخت. چالش‌های مربوط به کشف حقیقت و مسیر استدلال کردن برای یافتن راه و روش درست برخورد در این فیلم خیلی پررنگ است.

«لئونی بنش» در نقش معلم جوانی که شخصیت محوری فیلم است، با بازی خوبش‌ موقعیت‌های تنش‌زا را برای مخاطب هم ملموس می‌کند. بازیگران کودک هم همگی خوبند. از آنجایی که فیلم در محیط مدرسه اتفاق می‌افتد نقدهایی هم به سیستم آموزشی دارد. و چیزی که شاید فراتر از پیام فیلم برای من خیلی جالب بود ، ویژگی‌های سیستم دانش‌آموزسالار این مدرسه‌ (و احتمالاً بیشتر مدارس آلمان) بود. برای من که در سیستم آموزشی ایران درس خوانده‌ام دیدن این تفاوت‌ها خیلی جالب است؛ دیدن دانش‌آموزانی که مثلاً نشریه‌ی‌ مستقلشان را در مدرسه آزادانه چاپ می‌کنند، به‌سادگی نظر مخالفشان را ابراز می‌کنند و مدرسه و مسئولان و تصمیماتشان را زیر سؤال می‌برند و‌ حتی نمایندگانشان می‌توانند در جلسات مهم تصمیم‌گیری مشارکت کنند.

فیلم را برای تماشا پیشنهاد می‌کنم.

● عاطفه اسدی ●

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

فیلم Manticore به کارگردانی کارلوس ورموت و محصول سال ۲۰۲۲ است.

این فیلم ۱۱۵ دقیقه‌ای در ژانر درام مهیج بوده و ناچو سانچز، آلوارو سانز، ژابی تولوسا، ایتزیبر گارمندیا، خوان آمارگوس از بازیگران آن هستند.

جولیان، یک طراح گرافیکی برای شرکت بازی‌های ویدیویی است که هیولاها و موجوداتی را خلق می‌کند که گیمرها دوست دارند با آن‌ها مبارزه کنند. در زندگی اجتماعی، بسیار خجالتی است، در آپارتمانش مستقل زندگی می‌کند و تا آن جا که ممکن است در خانه کار می‌کند. او پسربچه‌ی همسایه‌شان را از آتش سوزی نجات می‌دهد و این اقدام او را به شیوه‌ای غیرقابل قبول در جامعه آزار می دهد. بلافاصله پس از آن، با دختری آشنا می‌شود، اما همچنان رویداد قبلی او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد تا این که…

مانتیکور؛

( در مورد اسم فیلم این که مانتیکور موجودی اساطیری در یونان باستان است که دارای سر انسان، بدن شیر و دم اژدها است.و به معنای ببر یا «انسان خوار» است تقریبا)

وحشیانه، تزلزل‌ناپذیر، دقیق و حساس!

همیشه وقتی از هیولاها صحبت می‌کنیم، به قصه‌های کودکانه فکر می‌کنیم. آیا هیولاها واقعی هستند یا تخیلی؟!

شخصیت اصلی فیلم در جایی ادعا می‌کند که از کودکی می‌خواسته یک ببر باشد. همین شاید یکی از مصادیقی است که شاید کارگردان تلاش کرده او را هیولا نشان بدهد. در کل توجه به شناخت اساطیری که در مانتیکور برای اشاره به هیولاهای نمادینِ پنهان‌شده در زیر سطح فیلم وجود دارد مهم است.( مثلا در جایی دیگر وقتی که جولیان و دیانا به موزه می‌روند، برای تماشای نقاشی معروف «زحل» که در حال بلعیدن پسرش است -از نقاش اسپانیایی فرانسیسکو دی- هیولای دیگری را به ما نشان می‌دهد…!

درواقع «زحل»، فرزندانش را هنگام تولد می‌بلعد…!)

به نظرم کارلوس ورموت اسپانیایی برای ساخت و پرداخت این ایده جسارت زیادی به خرج داده و ترسِ رفتن به تاریک ترین زوایای روحی و روانی انسان او را بر نداشته است.

سوالی که ورموت در کلیت فیلم از مخاطب (و یا حتی فراتر) می‌پرسد این است که آیا واقعیت مجازی (Virtual Reality ) راهی برای رها کردن انگیزه‌(شهوت)های شوم انسان است که در واقعیت ممنوع هستند؟!

در همین مورد جایی خواندم که این کارگردان در مصاحبه‌ای این سوال را مطرح کرده که: «تا چه حد می‌توانیم کسی را به دلیل انجام اعمال غیرقانونی در حریم خصوصی هدست واقعیت مجازی‌اش، در دنیایی که واقعی نیست، قضاوت کنیم؟»

درواقع کارلوس ورموت معتقد است که ما سگ چه کسی هستیم که بخواهیم هم دیگر را قضاوت کنیم!

می‌گوید چرا باید کسی را که ناراحت است و هرگز به کودکی آسیب نزده است را قضاوت کنیم؟!

مانتیکور، بحث جالب و زاویه دید جدیدی درباره پدوفیلیا با استفاده از شغل جولیان مطرح می‌کند تا همه این سوالات را از مخاطب بپرسد…

بازی آلوارو سانز را خیلی دوست داشتم و حال و هوای مادرید که در فیلم تنیده شده هم مورد پسندم بود ولی فکر می‌کنم پیشنهاد کردن این فیلم با این موضوع حساس و شبهه برانگیز کار راحتی نباشد. هرچند در کل با فیلم آن‌چنان که باید ارتباط برقرار نکردم ولی نوع نگرش کارلوس ورموت به چیزها -خصوصا در مقایسه با فیلم‌های اسپانیایی که قبلا دیدم- برایم جالب بود.

● محمد مهدی‌زاده ●

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *