به هر طریقی خودکشی را امتحان کرده
بر روی بام است و پریدن را نمیخواهد
یا تیغ را برداشته بر روی رگ هایش
حس میکند دنیا شده بر روی دوشش بار!
یا بستهبسته قرص را حل میکند در خود
انگار حتی مرگ هم پس میزند او را
یا که هوس کرده دلش ریل قطاری را
ساعت نمیچرخد، نمیآید قطار این بار!
یا باز کرده شیر گاز و منتظر مانده
بر روی تخت افتاده و در فکر پایان است
یا که به روی پل نشسته در سرش غوغاست
کلا تمام فکر او هر شب شده این کار
یا که تمام آرزوهایش درون آب
در حال دستوپازدن… وَ غرق و مردن است!
یا جرعهجرعه حل شده در خون او الکل
هر لحظه روشن میکند سیگار با سیگار
یا که تفنگی را گرفته رو به مغز خود!
جرعت ندارد ماشه را خالی کند اما
یا که پدال گاز را تا ته فشاریده!
حتی اتوبان رو به بنبست است… وَ دیوار
یا هر شبِ تنهایی و تکراریاش را با↓
امّید این که برنخیزد باز، میخوابد!
یا که به دور گردنش بسته طنابی را↓
و میزند از سقفهای خانه خود را دار!
یا این که لیوان را پر از سم میکند هر روز
سر میکشد این بار یا تردید دارد باز؟!
بالا میآرد روی کلّ زندگیّ خود!
یک خودکشی را پخش دارد می کند اخبار!
به هر طریقی خودکشی را امتحان کرده
از زندگیّ و بودنش، از عشق هم سیر است!
دارد کنار سایهاش جان میکند تنها
از روز اول ذرهذره مرده بود انگار…
الیاس رخی