هفتهی خود را با ستون «فرشتههای کاغذی» و آثاری از «مهتاب قربانی» و «هربرت مارکوزه» شروع کنید:
عاطفه اسدی مجموعه داستان «بدون مجوز» را معرفی کرده و از لایههای مختلف آن در خلال روایتهای رئال نوشته،
و پویا خازنی اسکویی دربارهی مواجههی انتقادی با آراء فروید در کتاب «اروس و تمدن؛ پرسشگری فلسفی دربارهی فروید» نوشته است.
«بدون مجوز» عنوان اولین مجموعهداستان مهتاب قربانی، نویسنده، شاعر و فعال حقوق بشر است که بهتازگی با نشر «مهری» لندن منتشر شده. مجموعهای از ده داستان کوتاه به نامهای «بدون مجوز»، «عروس تهرانی عادله»، «ساعت شش به وقت کرج»، «بانو»، «داغتر از چیزی که فکر میکردم»، «در حاشیه»، «تانگو در توالت عمومی»، «سفر»، «سه کام حبس» و «استیک» که تعدادی از آنها را قبل از انتشار، خوانده بودم و کنار هم قرار گرفتنشان داخل یک مجموعه و دوبارهخوانی، فرصتی شد که به جهانبینی قربانی بهعنوان یک نویسنده کلیتر نگاه کنم.
داستانهای قربانی آن بخش از سلیقهام را راضی میکنند که تشنهی روایت است و قصه شنیدن. قصههایی که در پسزمینهای رئال رخ میدهند، جنبهی تصویری ملموس دارند و شخصیتهای زنده و نزدیک به زندگی واقعی. در تمام داستانها که زاویهدید اولشخص یا دانای کل در آنها امتحان شده، از همان اول مخاطب با نثر روان نویسنده، کشیده میشود توی دل ماجرا و به سختی میتواند بگذاردش زمین.
جهان داستانهای قربانی عمدتا تشکیل شده از معمولیترین و مهجورترین آدمهای جامعهی ایرانی؛ حتی وقتی به داستانهایی که لوکیشن آنها ایران نیست میرسیم، باز هم ایران و زخمهایش زیر پوست اثر و کاراکترها، به شکلی زنده و غمناک، جریان دارند.
شخصیتها اغلب آدمهایی هستند که شاید کمتر فرصت صدا شدن در ادبیات را داشتهاند؛ از مردی که تحت خشونت خانگی است، تا مردهشوری در یک روستای دورافتاده، تا زنی زیر ضربههای شلاق و مهاجر افغان و تکگویی غمناکش. البته داستانها در زمینهی اندوهشان، اگزجره نمیشوند؛ بازتابی از واقعیتند و در عین سادگی، در خود لایههای مختلفی دارند؛ از لایههای پررنگ انتقادی سیاسی گرفته، تا جنبهی روانشناختی و اجتماعی کار که بدون توی ذوق زدن، در دل اثر مطرح میشوند.
به نظرم باتوجهبه غمناک بودن داستانها و شباهت فضای تعدادی از آنها، در چینش کتاب میشد متفاوتتر عمل کرد. شاید میشد در زمینهی ویرایش و جنبهی زبانی کار هم سختگیرتر بود. شاید میشد روی منحنی روایی بعضی سوژهها که پتانسیل جزئی از یک کل بزرگتر شدن را داشتهاند، بیشتر کار کرد؛ اما اینها همه بحثهای سلیقهای هستند و درمجموع، خواندن کتاب تجربهی لذتبخشی برایم بود. امیدوارم بعد از این، از مهتاب تجربههایی در ژانرهای دیگری هم بخوانم و او به سمت تجربهی نقاطی برود که از خود همیشهاش، بیشتر فاصله دارند و خطرناکترند. باتوجهبه داستانهایی که جدا از این مجموعه از او خواندهام، مطمئنم که تواناییاش را دارد.
خواندن کتاب را پیشنهاد میکنم.
● عاطفه اسدی ●
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
کتاب «اروس و تمدن؛ پرسشگری فلسفی دربارهی فروید» هربرت مارکوزه که در ایران توسط نشر چشمه و با ترجمهی نسبتا خوب امیرهوشنگ افتخاریراد منتشر شده است.
کتاب همانطور که از زیرتیترش نیز مشخص است، پرسشگری فلسفی دربارهی فروید و ایدههای فرویدی است.
میشود چنین گفت که کتابِ حاضر، مواجههی انتقادیای با آراء فروید است اما نه از حیث ردِّ کامل یا تایید کاملی که توسط بسیاری از متفکران پیشین اتفاق افتاده بود؛ نقدهایی به غیرتاریخی و اجتماعی بودن نظریات فروید و یا ظرفیتی که موجب ممکن شدن استفادهی ابزاری از فروید برای زایش اقسام مختلفی از روانشناسی زرد و منتسب به قدرت مسلط، عوامفریبی و… شده است.
به زعم من، این کتاب مارکوزه بیشتر در راستای تلاش برای استخراج ظرفیتهای رهاییبخش آراء فروید قدم برمیدارد و مهمتر اینکه با وجود نگاه منفیگرایانهی صرف بسیاری از متفکرای مکتب انتقادی، این کتاب ایدههایی برای رهایی دارد و از آلترناتیوها حرف میزند، از یوتوپیاها و امکانها.
به خاطر همین هم در زمان نگارشش که همزمان بوده با دورهی مککارتیسم دههی ۱۹۵۰، سر و صدای قابل توجهب بپا میکند. به عبارتی، این کتاب از همزمانی ترسیم یک تمدن آزاد و ناسرکوبگر توسط مارکوزه و آن دورهای که به سرکوب حداکثری تفکر چپ شهره است توانسته برای خودش جایگاهی پیدا کند.
مهمترین مشخصهی کتاب از نظر من، داشتن ایده و آرمان است. میشود این کتاب را با بینش انتقادی خواند و نقد کرد اما در وهلهی اول، باید آن را خواند چون که برای ما هم که در یک فضای جغرافیایی ایدئولوژیک و سرکوبگر نفس میکشیم، ایدههایی واجد امکانهای انتزاعی و کنشگرانه به همراه خواهد داشت و این مسئله، به خود خود اتفاق مثبتی است.
● پویا خازنی اسکویی ●