ای تشنگیّ بعد چای سرخ
الکلترین! مستی بریز از من
من ذرّهام در چشم ذرهبین
دل میچکد تا ریزریز از من
[مینوشمت گیلاس در گیلاس]
هم ظرف من، هم امتدادم باش
در من حلول تازهای هربار
ای دورتر از آرزوهایم
میخواهمت انگارِ در انکار
[ای عین و شین و قاف در احساس]
تا پردهای بیپردگی خوب است
در «منقلب» بودن صدا باشیم
ای «من» درون «قلب» کوبیده
من، تو، تو، من یعنی… خدا باشیم
[با هر تپش حبلالوریدم باش]
ای فلسفه در سادگی بودن
معلولهای علّتم بودی
دور از همه اشغالم از فکرت
تو ازدحام قلتم بودی
[تأکیدهای در اکیدم باش]
سر میروم از عاشقی با تو
سر میروی از عاشقی با من؟!
از ابتدا تا انتها با هم
ای نقطه نقطه نقطهها… تا من
[مجنون شدن در عشق کارم بود]
من واژهواژه مومنم از تو
تو خواهش سهلالوصولم باش
از دوریات از لحظهها بیزار
یک نقطه بعد ویرگولم باش!
[دیوانگی چشمانتظارم بود]
ندا یاسمی