از قورباغهای که میکند غُرغُر
دست و پاگیرتر
و از من که میکند مرا زخمی
واگیرتر
افتادهام به دریایی که سرختر از تابه
به جایی که هرچه بخواهم کم
کمتر
گوشت دارم
و اشتها ندارد کوسه
با اژدهایی که من دارم
خودم را بزنم شلاق تا کِی؟
در عمیق پی نورم
که وقتی رسیدم به
چشم ببندم زندگی کنم در عمق
در تاریک
جنازهی مردی که میخواستید منم
اول تف
بعد هم از قورباغه عمیقتر
شنا کنید روی خشک
پویان فرمانبر