برادران من که بوی خون را
نفس زدید!
شهر، دودناک است
کسی که صبر میکند هلاک است
کمک کنید تا نفس بگیریم
درندهخوترند از همیشه!
کمک کنید عاشقانهها را
امید را، ترانه را، صدا را
از این هوای مرده پس بگیریم
به انقلاب فکر کرده بودیم
و دست روی گردن میادین
گذاشتند دستهای سنگین
گلوی هر اشاره را فشردند
کمک کنید راه را بیفتیم
که در شب کبود تیرباران
دریدههای مانده بیخیابان
در آسمان ستاره را فشردند
نه اینچنین که آنچنان که باید
ادامه میدهیم زیستن را
به تن کنید شاعران! کفن را
که دردهای سهمگین میآیند
از این فشار، خشم، این تصور
به هرکسی که سدّ در مسیر است
از آن زمان که سخت ناگزیر است
گلولههای آتشین میآیند
برادران من که بوی خون را
نفس زدید!
راه تازه دادند
به مای بیسپر اجازه دادند
که در شب گلولهها بمیریم
ادامه میدهیم راهها را
به ذهن دستهای پشت پرده
خیال رد شدن خطور کرده؟!
مسیر اجتنابناپذیریم
به یاد خون که از سر تو سر رفت
به یاد سرخی شب خیابان
به یاد مرگ در خروش آبان
تو را کدام شعر نوحهخوان است؟
تو را… کدام واژه میتواند
به مرگ نام دیگری ببخشد؟
به مرگها برابری ببخشد
تکان دهید موعد تکان است…
اشرف گیلانی