«تولّد»
: برجِ آزادی حاملهس…
– از کی؟!
: بچهی آدمای چَن(د) نسله
– غیرقانونیه نگه داره!
این یه حکم الهیه! اصله!
◾️
«میدان»
برجِ آزادی پرچمِ شَهره
مقصد اعتراض چَن(د) نسله
خیلیساله دیگه نمیخنده
سوزنِ بخیه به لباش وصله
برجِ آزادی صورتش داغه
مثِّ خورشیدیه که تب داره
برجِ آزادی، مادره اما
از شب و بچههاش بیزاره
وقتی باتوم و چَکمه بیدارن
صورتش نقشِ روی دیواره
گولّهها و تفنگا قایم شن!
برجِ آزادی چشم میذاره
◾️
«زندان»
روبهروش «النِجاةُ فیالصدق»ه:
“تیترِ هر اعترافِ اجباری”
مینوشت و دوباره خط میخورد
بین کابوس و خواب و بیداری…
برجِ آزادی داش(ت) تَرَک میخورد
گریه میکرد و بَعد… چَک میخورد
برجِ آزادی اعترافاشو
کنجِ سلّول، با کتک میخورد
◾️
«مرگ»
ردِّ پاهاشو شُستن از شَهرا
اعتراض اینجا غیرمشروعه
آخرین عکسِ برج، جِر خورده
اسمِ «آزادی» اینجا ممنوعه
روی نقشه، سیاهی محضه
جاشو با قیرِ داغ پُر کردن
گولّهها توو سیاهیِ شبْ با
چَکمهها، توی شهر میگردن
خیلیساله که یادمون رفته
اسمش از کلِّ شهرْ خط خورده
خیلی دور از تموم مِیْدونا
برجِ آزادی بیصدا مُرده!
پویا خازنی اسکویی