برای بررسی خاستگاه آنچه امروزه در زمرهی ادبیات نمایشی جای میگیرد باید به پرسشهای پیش از آن بازگردیم و ابتدا به بررسی خاستگاههای تئاتر و در واقع هنرهای نمایشی بپردازیم، اما برای یافتن پاسخ مناسب این پرسش نیز به پرسشهای بنیادین دیگری برمیخوریم؛ سیر گذر از نظامهای شفاهی به نگارشی چگونه بوده و چطور منجر به ایجاد اشکال مکتوب نمایشی شده است؟ در این یادداشت پس از ذکر برخی مباحث تاریخی و برقراری ارتباط بین آنها تلاش شده است به پاسخ این پرسشها نزدیک شویم.
تئاتر امری واحد نیست و بررسی آن ملزم به نگاهی چند بعدی و همه جانبه است. آنچه به طور اعم قابل پذیرش است آن است که انسانها همواره در طول تاریخ، از ابتدا تا کنون به دنبال ایجاد شیوههای ارتباطی بودهاند که این شیوهها تحت تاثیر عوامل متعدد دستخوش تغییرات بسیاری شده، در اینجا به طور اخص تئاتر را نیز میتوان یک شیوهی ارتباطی دانست. به عبارتی تئاتر مجموعهایست پیچیده از فعالیتهای ارتباطی بشر که در طول تاریخ متاثر از تغییرات شیوههای ارتباطی بوده است.
برای آنکه بتوانیم در پاسخ به پرسشهایمان گامی به جلو برداریم باید به سیر تاریخ پنج میلیون سالهی بشر نگاه دقیقتری بیندازیم، اما آنچه اینجا مطرح میشود چیستی و چگونگی مدارک و شواهدیست که ما را وارد این سفر تاریخی خواهد کرد. در این راه دو دسته منبع وجود دارد؛ مدارک مکتوب و شواهد دیرینهشناختی.
در بررسی تاریخ، توجه تاریخنگاران عمدتا معطوف به ۳۰۰۰ سال پیش تا کنون است یعنی از بدوِ ابداع نظامهای نگارشی و پیدایش اقوام نویسا که پیدایش منابع مکتوب را در پی دارد. دوران پیش از اطلاعات مکتوب را پیشاتاریخ مینامند. خط میخی که اولین سیستم نگارش نظامیافته و متعلق به سومریان است متاثر از تصویرنگارهها و نمادهای گرافیکیست که از اقوام پیشین وام گرفته.
نظام های پیشانوشتاری در اقوام بشری، سیستم بسیار پیچیدهتری را دنبال میکنند. جوامعی را تصور کنید که تصویرنگارههایی بر دیوارهی غارها ثبت کردهاند، حال آنکه این تصویرنگارهها فاقد کلام ملفوظ هستند. بشر در این دوره از زندگی که اصطلاحا زیست مقطعی نامیده میشود صرفا بر پایهی ادراکات بیواسطهی محیطی توسط حواس پنجگانهی خود میزیسته است به عبارتی انسانها بدون آنکه در مورد چیزی بیندیشند در جهان حاضر بودهاند.
در بررسی آنچه در مجموع اجرا نامیده میشود باید از اقوام نویسا عقبتر برویم و به اقوامی برسیم که دارای زیست شفاهی بودهاند.
زیست شفاهی، زیست اقوامیست که مطلقا با نگارش برخورد نکرده بودند و میان اندیشه و الفاظی که برای بیان آن استفاده میشود هیچ نوع تمایزی ندارند. به عبارتی استفاده از کلمات ملفوظ و گفتن چیزی دقیقا معادل با قصد کردن و انجام آن بوده است که در ادامه به این مسئله میانجامد که یک اجرای آیینی سنتی و ملفوظ شدن آن دقیقا به مثابهی محقق ساختن آن است. با گذشت زمان ماهیت مادی کلمات مکتوب منجر به ایجاد گسست میان کلمه و معنای آن میشود که خود یکی از مباحث بنیادین درام را پدید میآورد.
به طور قطع تصور کردن جهانی که دارای چنین سطحی از زیست شفاهی باشد برای انسان امروز غیرممکن است چرا که حتی ارتباط روزمره و عادی امروزهی بشر شدیدا تحت تاثیر کلام مکتوب است چنانچه ما روزانه و به دفعات به جای صحبت کردن از ارسال کلمات در قالب پیامها استفاده میکنیم و سیر ارتباطی که در ابتدای متن به آن اشاره شد رویکرد شفاهی را اساسا دگرگون ساخته است. حتی در مورد آنچه که شما اکنون در حال خواندن آن هستید، نگارنده و مخاطب تماما درگیر ارتباط بواسطهی کلام مکتوب هستند. پس جهانی فاقد آن هرگز به طور کامل در ذهن ما قابل تصور نیست.
لازم است در اینجا مسئلهای مطرح شود؛ در توصیف اقوامی که دارای این نوع زیست شفاهی هستند آوردن لفظ بدوی یا اولیه نادرست است، چنانچه میدانیم امروزه زیست و اجرای شفاهی در نقاطی از جهانی و در خرده فرهنگها جریان دارد و اساسا نگاهی که منجر به تولید لفظ بدوی میشود به نوعی داروینیسم اجتماعی تکیه کرده که امروزه در بررسی فرهنگها و جوامع بشری ایدهای منسوخ است. با توجه به موضوع این یادداشت به همین اشارهی کوتاه اکتفا میکنم.
پیشتر گفتیم اقوام بشری در مرحلهای دارای زیست مقطعی بودهاند که در طی آن تماما در بطن لحظه، ادراکات حسی و نه معنایی داشتهاند. این نظریه که توسط مرلین دانلد۱ مطرح شده است در سیر زیست بشر چند مرحله را مدنظر دارد، مرحلهی بعدی طبق این نظریه، مرحلهی محاکاتیست که همانند پلی میان مرحلهی مقطعی و اسطورهای قرار میگیرد. این مرحله که بسیار نزدیک به کار بازیگر و کارگردان در تعریف امروزیست، مرحلهایست که انسان درمییابد بواسطهی حرکات بدن، انواع ژستها و میمیکهای چهره میتواند به نوع دیگری از ارتباط غیرکلامی دست یابد.
مرحلهی اسطورهای، بسیار حائز اهمیت است، این دوره همزمان میشود با دورهای از تاریخ که هوموساپینسها اساسا به لحاظ کالبدشناختی، نحوهی نفسگیری و تغییرات مغز و سیستم عصبی، امکان تکلم را پیدا میکنند. مرحلهی اسطورهای دورهای را به تصویر میکشد که زندگی خانوادگی، شکار، هنر و کلام ملفوظ اساسا شکل گرفته و انسانها به نقل داستان و احتمالا ساخت اسطوره پرداخته و به فهم جدیدی از واقعیت ورود میکنند.
اینجاست که اجراهای شفاهی که بواسطهی کلام ملفوظ و توسط داستانگو/شمن/اجراگر انجام میشدهاند، پررنگ میشوند. در این اجراها آنچه بواسطهی گوش آموخته شده با صدا نقل میشود.
در اینجا باید به نظامهای نگارشی که پیشتر از آنها سخن رفت بازگردیم.
شکلگیری نظامهای نگارشی -همزمان با شکلگیری دولتهای پیشرفته مانند سومریان که نیازمند ثبت حسابها و مسائل اداری بودند – با هدف سازماندهی و ثبت کلام ملفوظ اتفاق افتادهاند. این هدف در ادامه منجر شده، اجرا و آیین نیز که پیشتر صرفا در غالب کلام ملفوظ بوده، ثبت و نگاشته شود. پس داستانهایی که توسط شمن یا دیگر اجراگران نقل میشده، پس از طی سراشیبیهای متعدد، ممنوعیتها و امثالهم به ثبت رسیده و به صورت مکتوب درآمدهاند. این ممنوعیتها عمدتا به این خاطر بوده است که آیینها ماهیت شنیداری داشته و برای شنیدن بودهاند، افراد به خصوصی نیز موظف بودهاند که آنها را در حافظه ثبت و به واسطهی کلام منتقل کنند. این آموزش و انتقال در فرهنگهای مختلف مشتمل آیینها و اجراهای بخصوص بوده است.
برخی از این اجراها چنان ماهیت شفاهی دارند که شکل مکتوب آنها صرفا ارزش موزهای – در جهت حفظ و ثبت – دارند.
ولتر اُنگ۲ معتقد است تمرکز اینچنینی روی متون و مکتوبات پیامدهای ایدئولوژیک به همراه دارد. مکتوب بودن این آثار منجر میشود محققان تصور کنند؛ بیان شفاهی همان بیان مکتوب است که اکنون صرفا بنا به شرایط طبیعی به این صورت در دسترس هستند. حال آنکه گفتیم مفهوم زیست شفاهی اساسا با ماهیت مادی و مکتوبِ کلمات متفاوت است. به تدریج این نوع تصور، منجر میشود شکلهای مختلف هنر شفاهی ناپخته، ابتدایی و غیرماهرانه تلقی شود.
این درحالیست که آیینها و اجراهای شفاهی خودبسنده هستند و لازم نیست در مورد چیز غیر از خودشان باشند، آنها بنابر الگوهای مقطعی، معنای نمادین ندارند و اصرار در الصاق معنای نمادین به آنها تحت تاثیر شیوههای محققین مسیحیست که اساسا آیین را نمادینسازیِ مفاهیم مذهبی میدانند.
آما آنچه مشخصا در این آیینها اهمیت دارد صرفا خود اجرا، آیینگذار و ارتباطیست که با مخاطب، طبیعت، جهان و ارواح دارد. که حتی با معنای تئاتری مخاطب در جهان امروز متفاوت است و چنانچه تئاتر عرصهی نماد و تشابه است، آیین به این مفاهیم اشاره ندارد. بلکه آیین و تئاتر میتوانند مقاصد مشترک داشته باشند.
دوران گذار از ارتباط شفاهی به ارتباط نوشتاری جهان شمول نبوده است و ابداع نظامیافتهی سیستمهای نگارشی در بسترهای فرهنگی و جغرافیایی متفاوت در زمانهای متفاوتی به وقوع پیوسته و منجر به ایجاد نظامهای متفاوت شده است. برای بررسی این دوران گذار نظام نگارشی سانسکریت نمونهی خوبیست؛ درواقع نظام شفاهی به قدری قدرتمند بوده است که پذیرش سیستم مکتوب را با مشکل مواجه میکند. زبان شناسان سانسکریت در آغاز کلمات را بر اساس مخرج تلفظ آنها تقسیمبندی میکنند که بیانگر برخورد شفاهی و شنیداری با زبان و با شیوههای مکتوب است. در این دوران گذار، مذهب نیز تاثیرات خود را داشته است.
با پدید آمدن نظامهای نگارشی اجراهای شفاهی سعی در ایجاد تعامل با این نظامها را دارند. در ارتباط دادن شیوههای اجرای شفاهی اولیه به شیوههای نمایشی به نسبت جدیدتر میتوانیم به تصویرنگارهها که پیشتر به آنها اشاره شد برگردیم. در دوران زیست شفاهی، نمادهای گرافیکی و نگاه کردن به آنها امکان مشاهدهی امر مشاهدهناپذیر را برای انسانها میسر میکرد. این موضوع ما را به شیوههای آشناتر و به نسبت امروزی نمایش میرسد؛ برخوانی از روی تصاویر که نمونهی مانوس آن پردهخوانی است، مثالی مناسب در این رابطه است. نقال روایتی را که به صورت شفاهی آموخته روایت میکند، پردهی نقاشی بخش مشاهده ناپذیر را به تصویر میکشد و نقلِ پردهخوان داستان آن را واضحتر میکند. این دست اجراها در فرهنگ دیگر کشورها نیز وجود دارند و چنانچه گفتیم در ابتدا صرفا با هدف ثبت و نگهداریست که به شکل مکتوب در میآیند.
البته باید مدنظر داشت که در ابتدای امر، شکل نوشتاریِ آنچه اجرا میشد اهمیت چندانی برای مخاطب نداشت در حالیکه امروز، نمایشنامهها جدا از ماهیت اجرایی این پتانسیل را دارند که به صرفِ یک گونهی ادبی مورد مطالعه قرار گیرند و حتی برخی نمایشنامهها که امروزه امکان اجرای آنها به شیوهی کلاسیک و از ابتدا تا انتها اساسا وجود ندارد، دارای ارزش ادبی هستند مانند فاوستِ گوته۳ که عمدتا برای خواندن است و آثار اجرایی آن بیشتر به صورت اقتباسی به روی صحنه میروند.
برای تکمیل این بحث لازم است تئاتر و درام یونانی را مورد بررسی قرار دهیم آنجا که پتانسیل نهفته در نوشتار دستمایهای میشود برای ایجاد دیالوگ. اما این موضوع را به یادداشت بعدی موکول میکنم تا این سیر را به تفصیل مورد تامل قرار دهیم.
۱- مرلین دانلد، روانشناس و عصبشناس کانادایی، او را عموما در توضیح تئوریِ ریشههای گفتار میشناسند. دو کتاب مهم وی؛ A mind so rare و The origins of the modern mind
۲- ولتر اُنگ، تاریخشناس، فیلسوف و نویسندهی امریکایی. عمدهی مطالعات او حول محور تاثیرات انتقال از دوران شفاهی به نوشتاری بر فرهنگ و آگاهی بشر است. کتاب مهم وی؛ Orality and literacy
۳- یوهان ولفانگ گوته شاعر و نویسندهی تاثیرگذار آلمانی (قرن ۱۸ میلادی) اثر معروف او فاوست نمایشنامهای که در دو بخش نوشته شده، بخش اول منتسب به جنبش طوفان و طغیان و در پی آن رمانتیسیسم و بخش دوم بازگشت به کلاسیسم. گوته نوشتن آن را در جوانی آغاز کرد و در میانسالی به پایان رساند.