ریشه در ریشه میروید کجا!
پایتان در کدام دل بند است؟
گفته باشم هویجهای عزیز!
دست محبوبهایتان رنده ست
عشق کردید با خطرهایش
گاو خوردید با علفهایش
موج آمد اگر به ساحلتان
شوریاش ماند از صدفهایش
لعنتیها چقدر مجبورید
دست در زلف دیگری ببرید
میخرامید روی سبز بدن…
این چمن نیست واقعا که خرید!
بوی روپوشهایتان مسریست
های معشوقههای نیمه تمام
هیجانات بعد از این یکسان…
انفعالات بعد از این ناکام!
◾️
ما چه هستیم؟ نیمههایی پر؟
خر آغوشهای بیآخور
بیمکان بین آسمان و زمین
گیر کردیم توی آسانسور
خستگی من است حاصلتان
نطفههای من و شما یکیاند
ما اگر خفتگان یک قبریم
این همه زندگان مرده کیاند؟
حمیدرضا امیری