شاعر سرشکستهی شهرم
که به جرم نوشتنت گیرم
من تو را در خیال خود کشتم
من به جرمی جدید میمیرم
ماه در پشت ابرها پنهان
امشبم را سیاهتر کرده
من به دنبال جستوجوی دلیل
شاید امشب تو را خبر کرده
عشق تو در سراب من جان داد
تشنهی خندههای من بودی
دائماً از تو زخم میخوردم
مثل چاقوی توی تن بودی
آخر شعر من فقط مرگ است
جرم من از تو شعر خواندن بود
آخرش بد تمام خواهد شد
مرگ من با تو زنده ماندن بود
آرش طاهرخانی
شعر خوبی بود ولی به خاطر تازه کاری شاعر کم و کاست هایی درونش جاریست خلاصه مقتضا به سن شعر خوبیه