راه رفتن بین خطوط
(نگاهی به مجموعهی «کمکم چروکهای صورتم را میشمارم» الینا نریمان)
سید مهدی موسوی
«کمکم چروکهای صورتم را میشمارم» مجموعهی اشعار آزاد «الینا نریمان» است که در سال 1395 توسط نشر مروارید به چاپ رسیده است. این مجموعهی 118 صفحهای در سه دفتر، بخشبندی شده و بیشتر شامل آثار کوتاهی در حال و هوایی نزدیک به جریان «ساده نویسی» است. در نگاه اوّل به این مجموعه، دو شعر تقدیمی به «احمدرضا احمدی» و ارجاعاتی به «فروغ فرخزاد»، «غلامرضا بروسان» و… میتواند شمایی کلّی، از نگاه «الینا نریمان» به شعر، به مخاطب بدهد.
در نگاهی اجمالی به اشعار، اوّلین چیزی که خودنمایی میکند اصرار شاعر بر انتخاب زاویه دید اوّل شخص (گاهی مفرد و گاهی جمع) است. حتی وقتی شعر با چند تصویر از زاویه دید دوربین (سوم شخص) آغاز میشود در اکثر مواقع، زاویه دید، به اول شخص تغییر پیدا کرده و با همین زاویه دید به پایان میرسد. نکتهی جالب تر آن است که تقریبا در اکثر اشعار با «تو»یی روبرو هستیم که یا راوی (من، ما) از او سخن میگوید یا او را به شکل امری مورد خطاب قرار میدهد. بسیاری از شاعران امروز سعی میکنند تا جای ممکن از شعر خطابی دوری کنند زیرا با کمی لغزش، در اشعار عاشقانه به سمت دلنوشتهنویسی و در اشعار اجتماعی به سمت شعارزدگی میل میکند. ریسکی که «الینا نریمان» به جان میخرد و در چندین شعر به شعر خطابی میپردازد.
میزان موفّقیت اشعار کتاب در انتخاب راوی اول شخص، بسیار متفاوت است اما آنچه بیشتر میتواند مورد نقد قرار بگیرد نزدیکی راویهای اشعار به یکدیگر است. به گونه ای که ممکن است مخاطب از اشعار به صورت جداگانه لذت ببرد اما وقتی آنها را در یک مجموعه مطالعه میکند حس کند که شاعر نتوانسته برای هر شعر، راوی جداگانهای خلق کند و بین راویها شباهتهایی وجود دارد. و حتی اگر سختگیرانهتر نگاه کنیم این راوی میتواند به خود مولف نیز نزدیک باشد و شاعر نتوانسته به طور کامل بین مولف (خود) و راویهای خلقشده فاصلهگذاری کند.
نکتهی دیگری که به شباهت راویها دامن زده است یکدستی زبان اشعار و عدم ایجاد لحن مجزا برای هر راوی است. یعنی در تعدادی از اشعار ما با نوع یکسانی از محور جانشینی کلمات و حتی دایرهی واژگانی نزدیک به هم روبرو هستیم. البته کلماتی هم هستند که گاهی از این زبان یکدست بیرون میزنند از کلمات جدید و غیرفارسی مثل «تتو» گرفته تا کلمات بیکاربرد در زبان امروز مثل «چون» (در معنای شبیه و مانند و ادات تشبیه). اما بیش از آنکه این کلمات به ایجاد لحن های تازه کمک کنند از زبان شعر بیرون میزنند و شبیه وصلهای نه چندان زیبا به نظر میرسند.
شاعر همانقدر که در ایجاد لحن و تنوع زاویه دیدها و راوی ها موفق نبوده در عوض در ایجاد فضاهای عاطفی و همچنین کشف های شاعرانه (البته از جنس حسّی) موفّق است. کشف هایی موفق مثل «تمام سهم من از وطن/ کاغذیست/ که به دیوار کلاس جغرافیا/ چسبیده بود» که البته متاسفانه گاهی نظیر این شعر، به شکل طرح و یک اثر کامل عرضه میشود. طرحی که میتوانست در دل شعری بلندتر حل شود و بخشی از یک ساختار بزرگتر باشد. کاری که در این مجموعه، «الینا نریمان» در چند شعر بلندتر به آن دست زده است.
این کشف های شاعرانه با آشناییزداییهایی نظیر «صدای تو داشت/ چرخ پنچر ماشین را عوض میکرد» لایه های معنایی کار را افزایش داده و متن را از یک متن خوانای صِرف به متنی نویسا و قابلِ تاویلپذیری بدل میکند. اما گاهی در سطرهایی مثل «هر بار که دلمان میلرزد/ به شانههایش پناه میبریم» از تشبیه سادهی پدر به کوه فراتر نمیرود.
اشعار «الینا نریمان» همان طور که گفتم به جریان «سادهنویسی» نزدیک بوده و از اینرو نسبت به مسائلی نظیر فرم، بازیهای زبانی، چند صدایی و… کماعتناست. اما در همین مجموعه نیز شاعر گاهی فضاهایی متفاوت را تجربه میکند. سطرهایی مثل «و خودم از دست خودم دفاع میکنم» وارد بازیهای زبانی در مقیاس جمله میشوند (از دست کسی دفاع کردن به جای از دست کسی شکایت کردن) و در شعرهای بلندتر مجموعه، شاهد تلاش هایی برای رسیدن به فرم هستیم (مثلا فرم دایرهای که در شعر 29 دفتر سوم با استفاده از موتیف مرگ شکل میگیرد کاملا در تعامل با محتوا و موفق است).
یکی از نکتههای مثبت این مجموعهی شعر، تصاویر آن است. اما این تصویرپردازیها در دو جا افت میکنند. جاهایی که شاعر برای ایجاد شاعرانگی و عمق، دست به دامن ترکیبسازی میشود (که شعر مدرن فارسی از دههی چهل به بعد از آن فاصله گرفته و استعارهها را جایگزینِ تشبیه کرده است) و همچنین کلماتی ذهنی مثل «تنهایی»، «ترس»، «عشق» و… که شعر را از مسیر جزءگرایی پس از نیما منحرف کرده و به نوعی کلّیگویی و از بین رفتن لایههای نمادینه شدن دچار میکند. البته که هیچ شاعری نمیتواند از صفتها و ترکیبسازی و همچنین کلّیگویی و تصاویر غیرعینی به طور کامل دوری کند اما مطمئناً باید در به کارگیری آنها وسواس و دقت داشت.
در هر صورت الینا نریمان در این مجموعه شاعری است که سعی میکند بر مرز سلیقهی عوام و خواص قدم بگذارد و هر دو نوع مخاطب را در کنار هم حفظ کند. این امر اگرچه کاری بسیار دشوار است اما در این روزهای مهجوری ادبیات (در نزد مردم)، شعر فارسی به اشعاری از این دست نیاز دارد. البته حرکت در این مسیر سخت، نیازمند مراقبت و وسواس بسیار بوده که شعر به رمانتیسیسم منفعل مورد علاقهی مخاطب عام دچار نشود و این شاعر باشد که مخاطب را با خود به یک یا چند پلّه بالاتر ببرد. کاری که مطمئناً از ذوق و قریحه ی «الینا نریمان» و شعرهایش برخواهد آمد.