1

وقتی جهان بویِ گهِ باروت می‌گیرد
خنجر کشیدن هم موجّه می شود آقا!
هرکس که ما بال و پرش دادیم، شکی نیست
یک روز تا دندان مسلّح می‌شود آقا!
وقتی سر و پایِ جهان را گرگ‌ها خوردند
دنیای بزها بی‌سرو‌ته می شود آقا!
وقتی صدای گریه را نشنیده می‌گیریم
لبخندهایِ تلخ، قهقه می‌شود ‌آقا!
مضحک‌تر از هر صلح و آتش‌بس چه چیزی هست؟
که جنگ هم دارد مفرّح می‌شود آقا!

نه! شعرهایت قصه‌یِ متّه به خشخاش‌اند
از “بد” نگو که وضع بدتر می شود بچه!
دست از سرِ اینگونه شعر و شاعری بردار
که خاطرِ مردم مکدّر می‌شود بچه!
اینقدر چنگ و پنجه سمت آسمان ننداز
پرهات پشت میله پرپر می‌شود بچه!
با این جماعت پنجه در پنجه نیفکن، نه!
که عاقبت به مرگ منجر می‌شود بچه!
این شعر هم گاهی بلای جان شاعرهاست
گاهی عسل زهر مکرر می‌شود بچه!
ما خیری از دنیا ندیدیم و نمی‌بینیم
این داستان ها آخرش شر می‌شود بچه!

2

بنا نبود به مرزِ جنون کشیده شود!

بنا نبود که شاعر به خون کشیده شود!

قرار بود که رویای این جهان باشد

که پشتوانه‌ی دنیای نیمه‌جان باشد

اگر پرنده‌ی بی‌پر به خانه‌اش افتاد

حریم خانه‌ی او مثل آسمان باشد

که توی شعرش رویِ کسی قفس نکشد

که پاش را از راهِ درست پس نکشد

در اوج باشد و افتاده‌تر شود از قبل

ستبر و سخت ولی ساده‌تر شود از قبل

برای کودک آواره مادری بکند

که مرد باشد و با ما برادری بکند

که زن شود بدهد دست باد مویش را

و گاه مویش را زیر روسری بکند

اگر که پاش بیفتد به جنگ غم برود

میان شعر و غزل رقص بندری بکند!

همیشه سنگ صبورِ رفیق‌ها باشد

که پشت او مثلِ کوه تیغ‌ها باشد

که رود دید به احداث سد نیاندیشد

به انتقام از این شهر بد نیاندیشد

که صبر داشته باشد، همیشه کش بدهد

مباد در خفقان تن به هر تنش بدهد

به دوستان دبستانی اعتماد کند

در آستین خودش مار پرورش بدهد!

برای مردم شهرش به خاک هم افتاد

برای مردم شهرش به درد هم تن داد

اگرچه زاده‌ی فصلِ بهار بود و غریب

به دست یخ زده‌یِ فصل سرد هم تن داد

همیشه عاشق صلح و مخالفِ خون بود

به احترام زمین به نبرد هم تن داد!

درخت بود! تنومند و ایستاده و سبز

که برگ برگ به پاییز زرد هم تن داد!

نوشت: کوه! ولی شهر، کاه! فهمیدند

نوشت شعر سپید و… سیاه فهمیدند

درست در وسطِ شعر چارراه کشید

اگرچه راهش را کوره راه فهمیدند

همیشه هرچه قلم زد، چه خوب بود و چه بد

همیشه هرچه نوشت اشتباه فهمیدند!

1 نظر در حال حاضر

  1. عالی بود
    از درد سخن گفتن و از درد شنیدن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *