نقدی بر رمان «در قند هندوانه» از ریچارد براتیگان
زهرا هاشمی
رمان کوتاه در قند هندوانه از جمله رمانهايیست که مطابق با نظریهی «مک هيل»، هم میتواند متنی مدرن محسوب شود و هم پسامدرن؛ اما مرز بین مدرنیسم و پسامدرنیسم در این رمان بسیار باریک است طوری که ممکن است منتقد نا آشنا با نظریات «مک هيل» از آن غافل بماند.
این رمان را نمیتوان یکسره مدرن یا پسامدرن نامید. از دیدگاه روایتگری، روایت متن از راوی اول شخص آگاه است که کل متن از هر حیث مبین توصیفات خاص ذهنى و بیشتر عینی خود اوست و علاوه بر آن عدم رعایت توالی زمانی و تخیلی بودن داستان و همچنین عدم قطعیت معرفت شناختیست از خصوصیات متن است. همه این توصیفات از ویژگیهای «مدرنیسم» در این رمان است که اگر متن به القای همین ملاحظات بسنده کند آنگاه میتوان گفت که «در قند هندوانه» رمانی مدرن است، اما در ادامه خواهيم ديد که با استناد به متن، میتوان براحتی استدلال کرد که این رمان علاوه بر معرفت شناسی، به ارجاعات بینامتنی، فراداستان، و همچنین به طرح پرسش های وجود شناختی نیز میپردازد و به این اعتبار مرز مدرنیسم را پشت سر گذاشته و به ساحتی پسامدرنیسم وارد میشود.
در قند هندوانه روایتیست از یک راوی (اول شخص قابل اعتماد) اما در دو جهان.
جهان دوم، متن اصلى رمان است (سرزمینی خیالی بنام “آيداث” که در آنجا همه چیز از قند هندوانه ساخته شده به همراه شخصیتهایی ساده و صمیمی که راوی به موازات آن مکانی به نام «کارگاه فراموش شده» را پرداخت میکند همراه با شخصیتهایی مخصوص به خود که با اهالی « آيداث» در تضادی آشکارند.) این رویکرد نشان دهندهی گذر شخصیت اصلی بین دو جهان یا دو لایهی وجود شناختیست. او در واقعیت وجود دارد زیرا در ابتدای کتاب خواننده را مورد خطاب قرار میدهد: نام مرا هر چه دوست دارید بگذارید. که این در خود موجد وضعیتیست که «مک هيل»عدم قطعیت وجود شناختی مینامد.
از این منظر میتوان گفت با رمانی سوررئال نیز روبرو هستیم و به دنبال آن میتوان نتیجه گرفت که نویسنده با خلق دو جهان (راوی در دو جهان وجود دارد، جهانی که مخاطب را مورد خطاب قرار میدهد و با او از کتابی حرف میزند که در حال نگارش آن است که به نوعی فراداستانیست و جهانی دومی که در تخیل دارد) ابتدا ذهن خواننده را وارد معرفت شناسی مدرن میکند که نیت مولف از خلق چنین جهانی و ساخت و پرداخت چنین شخصیتهایی چیست؟
آیا “آيداث” همان جهان ساده و بی آلایش پيشامدرن نیست که طبیعت بر آن چيرگي دارد؟
آیا این جهان توصیف شده توسط راوی در همان چهارچوبی كه نویسنده برایشان توصیف کرده میمانند؟ یا اینکه متن با یک بار خواندن تمام میشود؟
آیا میتوان آنرا به نحو متفاوتی تفسیر کرد؟
جایگاه وجودی خود ما در مقام خوانندهای بیرون از ساحت تخیلی آن چیست؟
و در ادامه خواننده را به وجودشناسی پسامدرن رهنمون میکند که با پرسشهایی از این قبیل مواجه میشود:
آیا مصداق چنین جهانی با چنین شخصیتهای در گذشته وجود داشته است؟ و آیا امکان خلق چنین جهانی در دنیای واقعی ما وجود دارد؟
آیا راوی متعلق به جهان اول است یا فقط در جهان تخیلی آيداث وجود دارد؟
بطور کلی در قند هندوانه پرسشهای وجود شناسی را با استفاده از سه تمهید بینامتنیت، وجود شناختی و فراداستان برجسته میکند.
از جمله رمانهای براتیگان که متن ارجاعات متفاوتی به آنها دارد “صید ماهی قزل آلا،اتوبوس پیر و در رویای بابل” است. در نتیجه وجود شناسی و بینامتنیت وجوهی از این رماناند که در پیوند با وجه دیگری از آن به وحدتی ساختار بخش میرسد که فراداستان نام دارد.