یه جیغم که نشنیده میگیرنم
یه خوابم که هیچکس ندیده منو
یه بنبست که آرزوشه بره
فقط رفتن و رفتن و رفتن و…
یه بغضم که ترکیده رو زندگی
یه عمرم که با حسرتت سر شده
قراره به یادم بیفتی یه روز
یه روز که خدا مهربونتر شده
نمیدونی هر شب که بارون میاد
منو میکشونه به دلتنگیام
حواست بهم نیست، این سمت شب
نمیدونی از من چی مونده برام
یه ابر فراموش توی کویر
یه ماهی مرده توی ساحلم
نمیدونی از من چی مونده دیگه
چیکار کرد دوری تو با دلم
یه هذیون گنگم رو لبهای باغ
که میبینه پاییزو از هر طرف
یه آهم رو هر شیشهى شهرمون
قدمهای یه عابر بیهدف
یه ساعت که خوابیده توی سکوت
دعا میکنه با تو بیدار شه
که هر لحظهى بیتو بودن باید
به اندازهى سال کشدار شه
نمیدونی هر شب که بارون میاد
منو میکشونه به دلتنگیام
حواست بهم نیست، این سمت شب
نمیدونی از من چی مونده برام
یه ابر فراموش توی کویر
یه ماهی مرده توی ساحلم
نمی دونی از من چی مونده دیگه
چیکار کرد دوری تو با دلم
زيبااااااست?