دورهای آمده که مکر و خیانت هنر است
و همان همقَسَمَت، خون تو را تشنهتر است
عصر بیداد و ستم، بُرههی بحران و سقوط
و خدایی که حکیم است و همین دور و بر است!
روی میزم، دو سه تا قرص و قلم خودکارم
ورقی شعر و من از نیمهی شب بیدارم
قیمت نوع بشر در همه جا خورده زمین
و برابر شده با کاسهای از سوپ جنین
کشتن و خودکشی از فرط توهّمزدگی
و خدایی که مجسّم شده در آمفِتامین
مینشینم لبهی پنجره، بیرون سرد است
آسمان، ابری و خاکستریِ پُر درد است
زندگی: هیچ… سپس، مرگ پس از بیماری
وحشت از خواب اَبَد؛ خستگی از بیداری
و فراموشی با خلسهی تریاک و حشیش
و خدا خاک شده، داخل جاسیگاری
همه گلهای حیاطِ بَغَلی پژمرده
زن همسایه شبی بعد کتک، سَم خورده
اویس میرآییز
درود شاعر کارت درسته ادامه بده
سپاسگزارم دوست خوبم .. حمایت شما باعث دلگرمی من هست جناب دریکوندی بزرگوار ???
واقعا عالی و زیبا